رمان جدال وجنایت | parisa.27 کاربر انجمن نگاه دانلود

نظرتون و بگید دوستان گلم.ایا ادامش رو بنویسم یا نه؟

  • بله

    رای: 48 94.1%
  • خیر

    رای: 3 5.9%

  • مجموع رای دهندگان
    51
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

parisa mazlomi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/07
ارسالی ها
178
امتیاز واکنش
2,915
امتیاز
571
سن
26
محل سکونت
تهران
- رئیس کجا بره؟جایی رو نداره
سخت میشم و خشم زبونه میکشه . سیاهی، سیاه تر میشه انگار
- همه ی این سالها تنها بوده پس از پس خودش برمیاد دیگه ام کسی باهاش کاری نداره
- ولی رئیس...
- دیگه نمیخوام چیزی بشنوم سامان
- چشم اقا. اول کجا بریم شرکت یا...
- شرکت
اسانسور میایسته وبا کمک سامان به سمت ماشین میریم.کمک میکنه بشینم و سام کجا و این حجم حقارت کجا و مرگ داریم از این بالاتر؟
سکوت حکم فرما شده به ماشین ارامش از دست رفته ام و برمیگردونه
- شرکت الان دست کیه؟
- قبلا اگر نبودین شرکت و اریک اداره میکرد اما الان روشنا، کارخونه ها هم دست سعید و هاکانِ، انبار و رسیدگی بهش هم مهدی
- متاسفم
- بابت چی؟
- مرگ اریکا. میدونم چقدر براتون سخت بوده و برای من سخت تر شما افرادم نبودین خانوادمین متاسفم که باعث مرگش شدم
- نباش رئیس اریک کاری و بی فکر نمیکنه اگه خودش و انداخت جلوی اون گلوله قطعا دلش رضا بوده به این کار ولی مواظب جونی که بهت بخشیده باش
سری براش تکون میدم و خسته تر از همیشه از این سیاهی مطلق این روزها پلک روی هم میذارم و فکرمیکنم به اینده ای که زیادی نامعلومه.
باتوقف ماشین لب بازمیکنم
- رسیدیم؟
- بله رئیس الان کمکتون میکنم پیاده شید
میگه کمک و من باز هزاررتکه میشم از حس حجم این حقارت. صدای باز شدن درماشین و صدای از خجالت اروم شده اش به گوشم میرسه و دستش روی دستم میشینه و گوش به فرمان از ماشین پیاده میشم و سام کجا این حجم حقارت کجا؟
وارد شرکت مشیم و سلام منشی و کارکنان شرکت و من از درون داغون و ظاهرم سخت و چه دردی داره این دورویی...
- سلام مهندس خوش اومدین
سر میچرخونم دنبال صداش و تلاش بی فایده است لعنت به این سیاهی مطلق این روزها و خدا میخوای بکشی بکش دیگه چرا بازی میکنی؟
سری برای همه تون میدم و زیر لب تشکر میکنم و به سمت اتاقم میریم
- یه لحضه اینجا وایسین رئیس من الان میام میرم کلید اتاقتون و بیارم
میرخ و تنها میمونم وصدای ریزشون میشنوم که راجب دیده ی این روزها سیاهم بحث میکنن
- چرا کور شده؟
-چه میدونم والا میگن تصادف کرده
- اخی الهی بنده خدا داداشمم تازگیا مرد
- خودش و که نمیدونم ولی داداشش گـ ـناه داشت خیلی با این فرق داشت
- یعنی چی خودش و نمیدونم؟
- چه بگم اخه میگن خیلی بداخلاقه تازه دیروز شنیدم انگار باعث مرگ داداششم همین بوده
- بیچاره داداشه، اگه اینجوریه که حقشه خب داداشش گـ ـناه داشت
بغض میزنه به گلوی خسته ام و شما چه میدونین از حال من و زندگی من؟جملات بالا میاد که حرف بشه و میخور و بغض سنگین تر میشه ، تمام هستی من زیر خاکه و من و باعث مرگ شدن اون دردونه ی لحضه اخری؟
- رئیس خوبین؟
- اومدی؟بریم به ارمین زنگ بزنم بگو بیاد کار واجب دارم باهاش
- چشم رئیس
وارد اتاق میشم و میخوام تجسم کنم مامن تنهایی سالهای زندگیم رو چقدر یادم نیست و چقدر خوب ندیدم و چقدر این سیاهی این روزها همراه من عذاب اوره
- ارمین تا یه ربع دیگه میرسه
- خوبه به روشنا بگو بیاد
میره و ثانیه ای طول نمیکشه که صدای پربغضش توی اتاق طنین انداز میشه
- سلام رئیس خوش اومدین
لبخند نیم بندی میزنم
- سلام روشن ممنونم،سامان؟
- سامان بیرون رئیس کارش دارین؟بگم بیاد؟
- نه میخوام باهات تنها حرف بزنم
- من درخدمتم
- ممنونم بابت این چندوقت که جور من و کشیدی
- وظیفه ام بوده
- تسلیت میگم بهت و خیلی متاسفم که باعث مرگ تنها ادم زندگیت شدم
سکوت میکنه و میدونم به عادت همیشه اش چونه اش از بغض به لرزه افتاده، کجایی رفیق بی معرفت بدجوری دلتنگتم
- متاسفم نمیدونم چی باید بگم خودت میدونی اریکا برای من حکمش با همه فرق داشت و مرگش برام خیلی دردناک بود و این که باعث مرگش شدم عذابم و بیشتر میکنه
- رئیس اینجوری نگو اریکا واسه دلش جنگید، اریکا خیلی وقت بود دل داد بود به رئیس همیشه اخم به چهرمون، اریک جونش و داد تا بخندین تا زنده بمونین من شمارو بانی مرگش نمیدونم اریکا خودش خواست بپره و سپر شما بشه چون دوستتون داشت چون خیلی وقت بود که خوشحالیش گریه اش بند بود و نبود شما بود. رفیق من واسه عشقش جنگید پس غصه نخور رئیس
- میدونی دردم چیه؟ اینکه نفهمیدم دل بسته بهم اینکه عذابش دادم، اینکه دیگه حتی نمیتونم عکسشو ببینم و چهرشو یادم بیارم
صدای عصبیش گوشم و پر میکنه
- بس کن رئیس مگه قراره همیشه نبینی؟دکتر میگه موقتیه میگه درست میشی اصلا باید خوب شی
- اینارو ول کن روشن میخوام شرکت و بسپرم دستت
- چی؟
- شرکت دست تونیاز به کمک داشتی بیا پیشم تو همین اتاقم بمون من بعد حکم رسمیش و میدم سامان
- ولی رئیس...
- دیگه ولی و اما و اگر نیار برو به کارات برس
- امیدوارم لایق این اعتمادتون باشم با اجازه
صدای بسته شدن در خبر از رفتنش میده و کجایی رفیق روزای تنهایی؟ببین با رفتنت چه بلایی سرمون اوردی؟
صدای در من و به خودم میاره و اجازه ی ورودم و صدای پخش شده ی سامان تو فضا
- رئیس ارمین خان اومدن
- بفرستش تو
صدای سلام ارمین از پس رفتن سامان و دوباره گوش های حیرون من دنبال پیدا کردن جهت صداش و گردنی که میچرخه بی جهت و بغضی که سنگیت تر میشه ودست از پیدا کردنش برمیدارم سرپایین میاندازم
- بابت اتفاقی که برات افتاده متاسفم
- ممنونم ارمین برای چیز دیگه خواستم بیایی
 
  • پیشنهادات
  • parisa mazlomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    178
    امتیاز واکنش
    2,915
    امتیاز
    571
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران
    - چیشده
    - اموال اناهیتا
    - اتفاقا میخواستم بیام پیشت اتفاقای جالبی افتاده که خبر نداری
    - بگو گوشم با توئه
    - سامیار من رفتم اریا رو دیدم همونطور که میدونی خودت زیر بار نرفت اصلا منم قانونیش کردم وبماند که وصیت نامه ای که اناهیتا پیدا کرده بود به دادمون رسید و تونستیم رسما شکایت کنیم، ولی از حق نگذریم جعلشون فوق العاده بود قاضی سه دور دستور بررسی داد
    - نتیجه؟
    - جریمه ی نقدی و زندان بریدن براش و اموال انا هم بلوکه است تا دو روز دیگه همش و برمیگردونیم
    - خوبه. ممنونم سریعتر کاراش و بکن
    - مشکلی پیش اومده رفیق؟
    - نه فقط اموالش و بهش برگردون
    - چشم تو نگران نباش
    - ارمین کارای شرکت و سپردم دست روشنا بهش کمک کن نذار دست تنها بمونه
    - بهش اعتماد داری؟
    - بیشتر از چشمام
    تلخ خندی میزنم به این چشم هایی که حالا ندارمشون.
    - اوکی کمکش میکنم اگر کار دیگه ای نداری من برم
    - برو به سامان بگو بیاد
    میره و من هنوز غرق درد این سیاهیم و پس کجایی نزدیک تر از رگ گردن؟


    *****


    - سامان
    - بله اقا
    سراسر درد میشم و ناله میکنم
    - قبر آرشام کدومشونه؟
    دستم و میگیره وهمگامش حرکت میکنم، میایسته و مایستم و لب باز میکنه
    - بشینید اقا همینه
    - تنهام بدار لطفا
    کنارش زانو میزنم و دست روی سنگ سردش میکشم
    - سلام فسقلی ببحش نیومدم پیشت. بی معرفت شدی توام؟ چرا نمیایی پیشم؟لایق دیدنت تو خوابمم نیستم حتی؟مامانی تو چرا نمیایی؟امروز اومدم با جفتتون حرف بزنم خسته شدم از سامیار بودن امروز میخوام سامی باشم. آرشام یادته بهت میگفتم نور دو دیده، ببین رفتی نور دیده های منم رفت. آرشام دلم تنگه واسه بودنت واسه بچگی هامون. کاش باز بچه شیم فسقلی کاش فقط زمان برگرده یه بار یه بار دیگه ببینمت کاش یه بار دیگه مزه داشتن مامان و بچشم. دلم میخواد بچه شم مامان. دیگه چشمام نمیبینه دلخوشیم دیدن عکست بود اونم دیگه نمیتونم، مامان دیگه نمیبینم
    هق هقم بالا میره و سیل میاد جای اشک از چشمهام و گریه میکنم 10 سال سنگ بودنم و.
    - یادته میگفتی ایشالا عاشقیت؟ عاشق شدم مامان ولی یادم دادی خودخواه نباشم، مامان دلم رفت ولی از سگ کمترم اگه پابندش کنم، مامان دلم میره واسه بغض صداش وقتی صدام میزنه، دارم خفه میشم مامان. خودم میدونم لیاقتش و ندارم ولی بخدا دوسش دارم قسم به همون خدایی که تو و آرشام و ازم گرفت دلم میره براش
    آرشام بهش گفتم از خونمون بره بیرون، شکست، اناهیتات شکست داداش کوچولو. منِ اشغال شکوندمش، بودنش معنی ارامشمه ولی باید بره ارامشم. خسته شدم مامان. انقدر حقیر شدم لباسمم نمیتونم بپوشم، میخورم زمین، غذا میریزم رو خودم کثیف کاری میکنم، مامان دارم عذاب میکشم تو که اون بالایی به خدا بگو بس کنه بگو سام خسته است بگو سام برید بگو سام میگه غلط کردم دنیا اومدم بگو سام میگه تمومش کن. بریدم مامان بازی کردم سر زندگیم باختم بدم باختم همه چیزم و باختم آرشام و باختم اریکا رو باختم بریدم مامان سامیارت خسته است داغونه. مامان وساطت بلدی؟ بین من و خدات وساطت کن بگو از این جسم به جون دست برداره. مامان من دلم نمیخواد انا بره مامان من دوسش دارم
    فریاد پر از دردم به اسمون میره
    - پس کجایی خدا؟به بزرگیت قسم من دوسش دارم فقط بگو دارم تاوان چیو میدم؟ این دل شکسته تاوان کدوم دلی که نشکستم؟ خدا باتوام پس حواست کجاست؟
    با گریه سر روی سنگ سرد قبرش میذارم
    - اصلا هستی خدا؟
     

    parisa mazlomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    178
    امتیاز واکنش
    2,915
    امتیاز
    571
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران
    اناهیتا:


    با بهت با درد با بغض با اه با اشک
    همدم تنهایی من اشک. من به درد این گریه ها گر نه از غم دوری تو سر اخر مردم.دست و پا میزنم میون ناباوری حرف های گفته شده و با قلب شکسته ی من عجین شده.
    هق هق خرج لحضه ها میکنم و شرمنده دلم، ببخش که عاشقش شدم.درد میریزم تو دلم و باورم نمیشه داره بیرونم میکنه. ازمن دوری میکنه و من حتی نمیدونم به کدوم جرم دارم قصاص میشم
    - اناهیتا دخترم
    - اینجام بی بی
    به سمتم میاد کنارم میشینه سر روی پاش میذارم و بچگی میکنم، منِ چندین ساله رنگ بوی مادر ندیده
    - گریه چرا گل عمرم؟
    - میگه برو
    - جوونه
    - بیرونم کرد
    - غرور داره
    - دوسش دارم
    - اونم دوستت داره
    - میگه برو
    - نمیخواد ببینیش
    - چرا؟
    - این پسر تو دامن من بزرگ شده مادر بهتر از هرکسی تو دنیا میشناسمش، از بچگی هر وقت مریض میشد اخ نمیگفت که مبادا آرشام بترسه شبها تا صبح میرفت تو حیاط سرفه میکرد که مباد آرشام بشنوه دلش گیره، بچه ام دلش نمیخواد ضعیف دیده شه دلش نمیخواد دیده شه تو این وضعیت
    - پس من چی بی بی؟گـ ـناه منِ دل داده به این کوه غرور چیه؟
    - گـ ـناه همه ی عاشقا یه چیز مادر، عشق.
    - گـ ـناه کردم؟
    - گـ ـناه نیست جانِ من اما سخته تو عاشقی پاهات زخم میشه اما باید تا تهش بمونی
    - باهام حرف نمیزنه
    - تحمل کن
    - دوسم نداره بی بی
    - صبوری کن دخترم درست میشه
    - نمیخوام ازش دور شم
    حرف نمیزنه و من باز لبالب اشکم و چشمام خسته ان ازاین باریدن مداوم.
     

    parisa mazlomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    178
    امتیاز واکنش
    2,915
    امتیاز
    571
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران
    سامیار:

    وارد ویلا میشه و ماشین و پارک میکنه
    - رئیس کی کارای بستری شدنتون و انجام بدم؟
    - بستری؟
    - واسه چشماتون
    - فعلا نه کارای واجب تر داریم
    - رئیس اخه...
    میون حرفش میرم
    - فعلا نه سامان بعدا دلیلش و میگم بهت
    - هرجور صلاح شماست رئیس
    کمکم میکنه وارد خونه بشم و خداحافظیش با سلام بی بی و دست های گرمش رو دستم همزمان میشه
    - خوش اومدی پسرم
    - ممنون بی بی
    - بیا مادر بیا بشین رو مبل یه چیز بیارم بخوری جیگرت خنک شه
    - زحمت نکش بی بی فقط به اناهیتا بگو بیاد لطفا
    - باشه مادر
    تشنه ی شنیدن صدای دلنشینشم و سلام پر از بغضش اتیش به جونم میزنه و شرمنده ملکه ی من.ببخش خودخواهی خط مرام سام نیست
    - بی بی گفت کارم داری
    - برای اریا زندان بریدن و جریمه ی نقدی
    - چی؟چطوری؟ولی مدارک منوط به بیماری من چی؟
    - اثبات دروغش در این مورد کاری نداشت ولی تمام اموالت تا دوروز دیگه تحت تصرف خودته
    - ممنونم
    - نیاز به تشکر نیست.
    - سامی؟
    مثل یک معجزه ای علت ایمان منی
    همه هان و بله هستند شما جان منی...!
    - جانم؟
    - حرف صبحت...
    بغض نکن عمر سامیار
    - گریه نکن انا
    - سام چشم نداری ببینی گوش که داری نمیشنوی ضجه هام و؟کجا برم؟
    - این همه سال کجا بودی؟
    - این همه سال تو نبودی
    - انا..
    - سام توروخدا
    بازی نکن با قلب داغونم من اخر بازی و میدونم
    - بس کن انا.بس کن
    - برم؟ انقدر راحت؟
    برو که بعد رفتنت چیزی نمیمونه ازم..
    - برو..

    ******


    زانو به اغوش میکشم و بغض درد میشه برای حنجره ی این روزها خسته ی من و روز رفتنش از همیشه به من نزدیک تره و من به کی بگم دلم نمیخواد بره این الهه ی ارامش!!
    به فاصله ی یک دیوار دوتا دل درد جدایی به جون میخرن
    کاشکی این دیوار خراب شه من و تو باهم بمونیم
    بلیط و توی دستم میچرخونم و مقصد پاریس و میری و تنهاتر میشم . دلت راضی نبود به رفتن و قصد فرانسه میکنی بانو؟مریض دم مرگ و شوک دادن رواست؟
    صدای در اتاق میاد و من این روزها عادت کرده به این سیاهی مطلق دیگه دنبال صدا نمیگردم و از جا بلند میشم.
    - بیاتو
    صدای باز شدن در و طنین دلنواز صدای بغض الودش تو فضا میپیچه و ارامش تزریق وجودم میشه و من چه کنم بعد نبودنت با این حجم بی قراری میون این سیاهی ها؟
    ببین چه کردی تو با دل من....
    - سامی
    - جانم
    - بلیطم اومد؟
    - اومد سامان اورد گذاشتمش روی میز تحریر
    - فردا ساعت هشت پرواز دارم انگار
    سفربخیر مسافرِمن...
    - سفرت بی خطر
    - سام؟
    بغض نکن عمر سام
    - جانم
    سکوت میکنه و سکوت میکنم و درد خرج لحضه ها میکنیم و ببخش خودخواهی خط مرام سام نیست. خدا کاش یکبار دیگه ببینمش، خدا فقط یه بار! خواسته ی زیادیه؟؟قسمت نشد ببینمت...
    - انا چرا حرف نمیزنی؟
    صدای اروم گریه هاش تمام غرورم و درهم میشکنه
    - گریه میکنی؟
    - نمیخوام برم. داری از خودت میرونی من و، فقط به چه جرمی؟ به کدوم گـ ـناه نکرده میزنی من و؟سام..
    میگی سام و من جون فدای سام گفتن پر از بغضت میکنم
    - سامی نکن با دلمون اینکارو نکن.بدون تو سخته سام توروخدا
    هق هق میزنه و من میمیرم با هر قطره اشکی که میریزه و توان اروم کردنش و ندارم. صدای رعد و برق و ناله ی بی امان اسمون سمفونی غم انگیز این جدایی میشه
    - بیا اینجا..
    دست روی دستم میذاره و گرمای دستش ارامش خرج وجود نا ارومم میکنه.
    بی حرف توی اغوشم میکشمش و چنگ میزنه لباسم و صدای گریه هاش گوش دلم و کر میکنه، زیر گوشش لب میزنم
    - باید بری انا
    ولی هرجا برم هرجا بری فرقی نداره قلبم نمیتونه تورو تنها بذاره
     

    parisa mazlomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    178
    امتیاز واکنش
    2,915
    امتیاز
    571
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران
    مشت به سـ*ـینه ام میکوبه و زار میزنه
    - سنگدل، دلت نمیسوزه واسم سام؟
    فشار بازوهام و دور تنش زیاد میکنم و بغض تا سرحد خفگی این مرد نا گرفته بالا میاد و ببخش لبخندم خودخواهی خط مرام سام نیست
    باید نگه دارم من عشقت و تو سـ*ـینه ام...
    - باید بری انا صبوری کن
    ازم جدا میشه و فریادش و توی صورتم میکوبه
    - ازت متنفرم سام، ازت بیزارم.تمام غرورم و بخاطرت شکستم و جوابت فقط یه کلمه است؟باید بری؟حالم از این سنگدل بودنت بهم میخوره، انقدر زجر اوره بودنم؟انقدر تحملم سخته؟ برم؟همین؟ازت متنفرم سام ازت متنفرم


    اناهیتا:

    زانو دراغوش میکشم و به دیوار تکیه میزنم و این فاصله الان دیواره و فردا....فردا قراره من و تو از هم دیگه جدا بشیم
    گریه امون نقس کشیدن نمیده و داغت به دلم موند ناجی نفرت انگیزم.فکرم گیره و دلم گیرتر...
    همین فاصله ی یه دیوار برای منِ لیلی دلبسته به این مردِ دل زده از لیلی ها زیاده و من چه کنم تنهایی تو کشوری که حتی حرم نفس هات اونجا نیست؟ذکر فراموشی میگم تو گوش دلم و یاسین میخونم انگاری برای این دل زیادی عاشق تو شده
    چقدر باید بمونم تا بشه عشقت فراموشم؟
    بوی عطرش روی تنم درد روی دلم میشه و اشک توی چشم هام و لباس میکنم از تن و عطرش و به اغوش میکشم و تنها یادگاری من از تو میشه حس همین چند لحضه توی اغوشت موندن و عطر جامونده ازت روی لباسم...
    لباسم بوی تو میده دیگه حیفه نمیپوشم...
    - خدا اینم بازی نه؟ لابد قسمت من نیست نه؟خدا کو ارامش پس از هر سختی؟خدا من که دیگه نیستم ولی تو مواظبش باش خدا دیگه اذیتش نکن. خدا توروخدا دست از سرش بردار. خدا مواظبش باش. خدا دل من طاقت غمش و نداره اگه من و نمیخواد فداسرش ولی خدا تو ولش نکن .آرشام که نیست سام تنهاتر شده، خدا کنارش بمون.



    سامیار:


    صدای تیک تیک ساعت نشون از فرار زمان میده و فردا قراره من و تو از همدیگه جدابشیم!!!دل میگه نه و عقلم رضاست به رفتنت و من سراسر خواهشم برای بودنت الهه ی روشنایی من.داغت به دلم دیووونه کرده سامیارو...
    تنها بازمانده ی این زندگی پر از دردی و مجبورم به جدایی ازت.کلافه دست توی موهام میکشم و صدای خنده هات توسرم میپیچه، از کجا اومدی ک شدی تمام زندگیم همزاد سیه پیشونی؟
    صدای در از اون حال و هوا بیرونم میاره
    - سام پسرم
    - بیا تو بی بی
    صدای قدم هاش میاد و کنارم میشینه
    - کارم داری بی بی؟
    - چرا اینکارو میکنی مادر؟
    - چه کاری؟
    - من خط نگاهت و خوب میشناسم پسرم، چرا داری از خودت دورش میکنی؟
    - خط نگاهم چی میگه مگه؟
    دست روی دستم میذاره و من چقدر دلتگ کودکی هایی میشم که سر روی پای بی بی از غم بی مادری ناله میکردم
    - خط نگاهت میگه سامیارِ پرنیان عاشق شده اما چرا سکوت کردی مادر؟چرا میذاری بره؟کسی و نداره جز تو..
    - بی بی
    - جون بی بی عمر بی بی
    تلخ خندی میزنم
    - سامیارِ پرنیان و خودخواهی؟اینطوری بزرگم نکرده پرنیان بانو بی بی.من اینروزها از پس خودم برنمیام هنوز با این ندیدن کنار نیومدم چطور پا بندش کنم؟بی بی یادت رفته سامیار خلافکاره؟اناهیتا گـ ـناه داره اون بچه است دل داده اما من که میدونم ته این قصه چیه، من که میدونم که با من بودن تباهیه، من که میدونم تو چه کثافتی دست و پامیزنم، چطور پا بندش کنم؟
    - دوسش داری؟
    چی بدم جوابت و دایه ی مهربون تر از مادرم؟بگم دلم میره برای بودنش؟بگم ارامشم شده این دختر تخس واعصاب خورد کن روزهای اول؟چی بگم بهت مادر هرگر مادر نشده ام؟
    - نمیدونم
    - مداراکن باهاش
    - بره براش بهتره
    - دخترم داره داغون میشه سامیار، صدای گریه هاش کل خونه رو برداشته..
    بمیرم واسه هق هقت..سر پایین میاندازم شرمندگی دست میذاره رو شریان حیاتم
    - نذار بره...
    میگه و میره و تو منجلاب افکارم دست و پا میزنم، ته نامردیه اگه بخوام بمونی؟کاش میشد نامرد ترین نامرد این شهر باشم اما تو بمونی...
    تیک و تاک ساعت توی گوشم اخطار اومدن فردا رو میده
    ما باید فردا رو از دنیا بگیریم، وای اگه فردا بیاد تنها میمونیم
    هنوز نرفتی و این حجم اواره ام و وای به روزی که نباشی. خواب غریبه است با چشم هم و فکر رفتنت و تنهایی من با حجم انبوه این سیاهی مرگ میاره توی ذهنم و چشم میبندم و فردا از همیشه نزدیک تر در کمین ماست
    چشم میبندم که بخوابم و اما.....
    تلاش کن که بخوابی شب است مرد حسابی....



    ***

    اناهیتا:

    حبس توی اتاق و درد از همیشه بیشتر و اشک دم مشک چشم هام و جدایی از رگ گردن به من نزدیک تر...

    هرجا برم یاد توام من....

    چمدون روی زمین میکشم و نگاه اخر و به اتاقم میاندازم و دیوارهای صورتی و پنجره ی رو به باغ رویایی این قصراز این لحضه خالی از من به من چشمک میزنن و اشک خرج این همه عادت و دلبستگی میکنم و بیرون میزنم.
    نگاهم بهش میخوره و زمان کند میشه و قلبم میل به ایستادن و فریاد میزنه
    تسلیت قلب صبورم...
    چه بی رحمانه زیبایی جانانم، چه بی رحمانه سنگدلی مرد هرگز مرد من نشده....گفتی برو من مردم و تو ندیدی و چه بی رحمانه نامرد شدی مرد قصه ی های دیروز
    کجاست اون ناجی افسانه های دیروز؟ جوونمرد محل ما چه نامرده
    کجا یادت دادن این حجم نامردی رو اقای هرگز برای من نشده؟ خیره ی صورتش میشم و بذار حفظ کنم خط به خط چهره ات و چه خوب که نمیبینی و من ازادانه نگاهت میکنم اشک خرج این حجم مرد نبودنت میکنم مرد قصه های دیروز
    - انا
    صدا کن مرا صدای تو خوب است
    - جون انا
    - اماده ای؟
    کاش بگی نرو.
    - اره
    - گفتم سامان برسونتت
    - مرسی
    - انا
    - جونم
    - مواظب خودت باش
    منم دوستت دارم مرد نامردم
    توروخدا بگو نرو، چه کنم بی تو؟
    کجاست اون ناجی افسانه های دیروز؟جووونمرد محل ما یه نامرده



    سامیار:

    چند قدم از من دوری و حسرت دیدنت میشه یادگاری لحضه ی اخر بودنت و داغش به دلم سنگینه، تو خیره به من و من درگیر یاداوری بند بند چهره ات و چه بی رحمانه زیبایی جانانم
    - سامان تو حیاط منتظرته
    - سام
    بغض حروم من نامرد میکنی بانو؟برو تا نشکنم، برو که دیگه توان ایستادن ندارم
    - جانم
    - مواظب خودت باش
    منم دوستت دارم الهه ی ارامشم
    صدای اروم دوییدنش وحضور دلنشینش توی اغوشم و دستای حلقه شدم دور تنش و عطر تن به جون کشیدن و منِ خرابه نشین و خراب تر میکنی؟ چطور بذارم بری؟حلقه ی دستش تنگ و حلقه ی دستم تنگ تر و کاش نگذره زمان...هق میزنه زیر گوشم و سکوت میکنه و لب باز نمیکنم و بـ..وسـ..ـه ی ریزم روی موهاش میشینه و زجه میزنه...صدای گرمش کنارم گوشم بلند میشه
    - دلم واست تنگ میشه سامی، بی رحم شدی ولی.....
    دلم لک میزنه واست زمانی که ازم دوری ولی در خاطرم هستی دیگه اینجاش و مجبوری
    اگر حرف حرف من باشه هنوزم مرد و مغرورم ولی میرم تو خوش باشی منم اینجاش و مجبورم
    - سامی مواظب خودت باشیا، سام....
    کاش نری
    - برو انا برو
    صدای کشیدن چرخ چمدون روی زمین غمگین ترین موسیقی جهان و میزنه و صدای اروم گریه هات خنجر قلبم میشه و خدا چه کنم بی این تنها باز مانده؟خداحافظی میکنه باهمه و منِ چشم نداشته سراسر گوش میشم تا به ذهن بسپرم ارامش صداش و
    - سامی
    - جانم
    - خدانگهدار
    میشکنم و لرزه به پاهام میفته و اشک حمله میکنه به قلب چشمم و صدای بسته شدن در و دستم بند به نرده ها و شکست مردی درون من.
    سفر سلامت به دل بماند امید دیدار خدانگهدار
    سفر بخیر مسافر من...



    به دل نگیر خدا ولی دنیات قشنگ نبود

    پایان
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا