باربد:
دختره سر تق حق تو میزارم کف دستت ، برو خونه
_چشم
مهسا:ببین میگم نمیام یعنی نمیام فهمیدی
سارینا:اخه مامانم فقط وقتی تو باشی اجازه میده
_خب به دروغ بگو، منم هستم اگه زنگ زد میگم پیشه توام.
_مهسااااااااا،یه بار ازت یه کاری خواستم نه نیار دیگه
_اگه بیام با مطی میام
_باشه
_خدافظ
_میای دیگه
بدون جواب دادن قطع کردم .بعد چند دقیق تلفنم زنگ خورد ،ناشناس بود
مهسا:بله
_سلام بر عشق اول و اخرمن
_ااااااااااا اراد
_خوبی جگرم
_اره ،تو خوبی
_بله
_کی برگشتی
_دیشب
_واقعا
_بله
_وی ببینمت
_امممممم سه شنبه
_پس تا سه شنبه
_ااااآ خوب الان که میتونیم حرف بزنیم
_عزیز من من دوشنبه امتحان دارم باید برمم
_باش
_بابای
_بابای
اراد پسر عموم بود سه سال از من بزرگ تر بود ما عاشق همیم یکی دیگه از دلایلی که دوست ندارم با فراز ازدواج کنم همینه،انقدر لفتش میدم تا اراد بیاد خواستگاری ،اخه المان درس میخونه امسال سال اخر ،ولی به نظر من باید پارسال درسش تموم میشد،ولی خودش میگه درسای اونجا بیشتر ،حالا درسم و بخونم نیوفتم
دختره سر تق حق تو میزارم کف دستت ، برو خونه
_چشم
مهسا:ببین میگم نمیام یعنی نمیام فهمیدی
سارینا:اخه مامانم فقط وقتی تو باشی اجازه میده
_خب به دروغ بگو، منم هستم اگه زنگ زد میگم پیشه توام.
_مهسااااااااا،یه بار ازت یه کاری خواستم نه نیار دیگه
_اگه بیام با مطی میام
_باشه
_خدافظ
_میای دیگه
بدون جواب دادن قطع کردم .بعد چند دقیق تلفنم زنگ خورد ،ناشناس بود
مهسا:بله
_سلام بر عشق اول و اخرمن
_ااااااااااا اراد
_خوبی جگرم
_اره ،تو خوبی
_بله
_کی برگشتی
_دیشب
_واقعا
_بله
_وی ببینمت
_امممممم سه شنبه
_پس تا سه شنبه
_ااااآ خوب الان که میتونیم حرف بزنیم
_عزیز من من دوشنبه امتحان دارم باید برمم
_باش
_بابای
_بابای
اراد پسر عموم بود سه سال از من بزرگ تر بود ما عاشق همیم یکی دیگه از دلایلی که دوست ندارم با فراز ازدواج کنم همینه،انقدر لفتش میدم تا اراد بیاد خواستگاری ،اخه المان درس میخونه امسال سال اخر ،ولی به نظر من باید پارسال درسش تموم میشد،ولی خودش میگه درسای اونجا بیشتر ،حالا درسم و بخونم نیوفتم
دانلود رمان های عاشقانه