نارسیس و پریا با ترس به یکدیگر نگاه کردند. هیچکدام از بچهها نمیدانستند که از این تاریخ به بعد، شاهد انواع دسیسهها و توطئههایی خواهند بود که در تاریخ معاصر ایران ثبت شده بود.
آرش برای اینکه جو بهوجودآمده را عوض کند، از تاجلیبیگم پرسید:
- علیاحضرت! الان شاه اسماعیل کجان؟
تاجلیبیگم که غمزده روی تخت نشسته و به نقطهای خیره شده بود، جواب داد:
- سرورمان در باغ مشغول تمرین تیراندازی با ولیعهد هستند.
آرش: با جناب طهماسب؟
- آری.
نارسیس: بچهها بهتر نیست بریم شاه رو ببینیم؟
پریا: من هم موافقم. بریم ببینیم شاه اسماعیل چه شکلی بود.
مجید: مگه به همین راحتی بهمون اجازهی دیدن شاه رو میدن؟ عامو باید از هفتخان رستم رد بشی تا بتونی شاه رو ببینی.
آرش: اگه از تاجلیبیگم بخوایم، بهمون اجازه میده.
آرش بهسمت تاجلیبیگم رفت و آرام و شمرده گفت:
- علیاحضرت! ما میتونیم شاه اسماعیل رو ملاقات کنیم؟
تاجلیبیگم به آرش نگاه کرد و چون به او اعتماد کرده بود، جواب داد:
- آری. میتوانید همراه من بیایید.
تاجلیبیگم جلوتر راه افتاد و بچهها هم پشتسرش رفتند.
تا بچهها به باغ میرسند، بهتر است که من کمی دربارهی تاجلیبیگم برای شما توضیح بدهم.
تاجلیبیگم، دومین همسر و شهبانوی شاه اسماعیل صفوی و مادر شاه طهماسب یکم بود. تاجلی یکی از ملکههای قدرتمند و تأثیرگذار امپراتوری صفویان بود. شوهرش در مواقع حساس سیـاس*ـی و اجتماعی با وی مشورت میکرد. این بانو در جنگ چالدران پس از شکست لشکر ایرانی از عثمانیها به اسارت مسیح پاشازاده، از نظامیان عثمانی در آمد؛ اما با دادن یک جفت گوشوارهی گرانبهای معروف به لعل بیرگ و چندین ادوات ارزشمند دیگر، از اسارت رهایی یافت. تاجلیبیگم در دربار صفویان اعتبار سیـاس*ـی بسیاری داشت. با فرارسیدن مرگ شاه اسماعیل در رجب سال 930 هجری قمری وقتی امیران قزلباش با وی مشورت کردند، با رأی او قرار بر این گردید که شاه طهماسب روی کار آید. وقتی او زمام حکومت را در دست گرفت، در آغاز احترام تاجلیبیگم را داشت؛ اما همچون گذشته این زن در دربار صفویه محبوب نماند. گویا شاه طهماسب از شخصیت او در هراس بود و در سال 940 هجری قمری از وی روی گردانید. تاجلیبیگم آزردهخاطر و غمگین درگذشت و در بقعهی بیبیدخترانِ میدان شاه شیراز دفن گردید. این زن به فعالیتهای عمرانی و احیای معماری تشیع اهتمامی وافر داشت و در سال 925 هجری قمری به دستور او گنبد حضرت فاطمه معصومه (س) در قم بازسازی و ایوان شمالی مرقد این بانوی بزرگ بنا گردید. چهار سال بعد عایدی چندین روستا را برای ادارهی این مجموعه وقف نمود. بازسازی پلی روی رودخانه قزلاوزون (میان زنجان و شهرستان میانه) که به پُلدختر موسوم است و در سال 933 هجری قمری مرمت گردید، از اقدامات او است. از دیگر اقداماتش بنای عمارت گنبد عالی در اردبیل، معروف به جنّتسرا و نیز وقف آبادی حسنآباد برای سادات فقیر است. تاجلیبیگم، در زمان حکومت شاه اسماعیل یکم و پسرش شاه طهماسب یکم، دارای سیاست خارجه بود. او با ملکههای گورکانی در شرق و حفصه والدهسلطان، مادر سلیمان یکم و خرمسلطان، همسر او، در غرب نامهنگاری داشت.
تاجلیبیگم بهمدت پانزده سال ملکهی مادر پرنفوذ، نیرومند و مشاور مطلق پسرش شاه طهماسب یکم بود و همزمان با او ادارهی کشور را در دست داشت و شاه طهماسب بدون مشورت با مادرش هیچ کاری انجام نمیداد. تاجلیبیگم قصد داشت تا قدرت قزلباش را بر امور دولت از بین ببرد؛ اما آنها از تصمیم ملکه تاجلیبیگم آگاه شدند و چون قدرت خود را در خطر دیدند، تصمیم گرفتند تا میان شاه و ملکهی مادر دشمنی ایجاد کنند. به همین دلیل آنها به شاه جوان گفتند که ملکهی مادر قصد دارد بهرام میرزا، برادر کوچکتر شاه را به سلطنت برساند و بهتنهایی ادارهی کشور را در دست گیرد. شاه طهماسب بهدلیل جوانی و زودباوری، دروغ قزلباشها را باور کرد. وی ملکه تاجلیبیگم را به شیراز تبعید کرد. ملکهی مادر، تاجلیبیگم، در مسیر راه شیراز بهشدت بیمار شد و بیماری پس از رسیدن به شیراز شدت یافت. سرانجام تاجلیبیگم در سال ۱۵۴۰ میلادی، تنها چند ماه بعد از تبعید، بهدلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی از دنیا رفت. پیکر ایشان را با احترام در قطعهی بیبیدختران شاهچراغ شیراز دفن کردند.
آرش برای اینکه جو بهوجودآمده را عوض کند، از تاجلیبیگم پرسید:
- علیاحضرت! الان شاه اسماعیل کجان؟
تاجلیبیگم که غمزده روی تخت نشسته و به نقطهای خیره شده بود، جواب داد:
- سرورمان در باغ مشغول تمرین تیراندازی با ولیعهد هستند.
آرش: با جناب طهماسب؟
- آری.
نارسیس: بچهها بهتر نیست بریم شاه رو ببینیم؟
پریا: من هم موافقم. بریم ببینیم شاه اسماعیل چه شکلی بود.
مجید: مگه به همین راحتی بهمون اجازهی دیدن شاه رو میدن؟ عامو باید از هفتخان رستم رد بشی تا بتونی شاه رو ببینی.
آرش: اگه از تاجلیبیگم بخوایم، بهمون اجازه میده.
آرش بهسمت تاجلیبیگم رفت و آرام و شمرده گفت:
- علیاحضرت! ما میتونیم شاه اسماعیل رو ملاقات کنیم؟
تاجلیبیگم به آرش نگاه کرد و چون به او اعتماد کرده بود، جواب داد:
- آری. میتوانید همراه من بیایید.
تاجلیبیگم جلوتر راه افتاد و بچهها هم پشتسرش رفتند.
تا بچهها به باغ میرسند، بهتر است که من کمی دربارهی تاجلیبیگم برای شما توضیح بدهم.
تاجلیبیگم، دومین همسر و شهبانوی شاه اسماعیل صفوی و مادر شاه طهماسب یکم بود. تاجلی یکی از ملکههای قدرتمند و تأثیرگذار امپراتوری صفویان بود. شوهرش در مواقع حساس سیـاس*ـی و اجتماعی با وی مشورت میکرد. این بانو در جنگ چالدران پس از شکست لشکر ایرانی از عثمانیها به اسارت مسیح پاشازاده، از نظامیان عثمانی در آمد؛ اما با دادن یک جفت گوشوارهی گرانبهای معروف به لعل بیرگ و چندین ادوات ارزشمند دیگر، از اسارت رهایی یافت. تاجلیبیگم در دربار صفویان اعتبار سیـاس*ـی بسیاری داشت. با فرارسیدن مرگ شاه اسماعیل در رجب سال 930 هجری قمری وقتی امیران قزلباش با وی مشورت کردند، با رأی او قرار بر این گردید که شاه طهماسب روی کار آید. وقتی او زمام حکومت را در دست گرفت، در آغاز احترام تاجلیبیگم را داشت؛ اما همچون گذشته این زن در دربار صفویه محبوب نماند. گویا شاه طهماسب از شخصیت او در هراس بود و در سال 940 هجری قمری از وی روی گردانید. تاجلیبیگم آزردهخاطر و غمگین درگذشت و در بقعهی بیبیدخترانِ میدان شاه شیراز دفن گردید. این زن به فعالیتهای عمرانی و احیای معماری تشیع اهتمامی وافر داشت و در سال 925 هجری قمری به دستور او گنبد حضرت فاطمه معصومه (س) در قم بازسازی و ایوان شمالی مرقد این بانوی بزرگ بنا گردید. چهار سال بعد عایدی چندین روستا را برای ادارهی این مجموعه وقف نمود. بازسازی پلی روی رودخانه قزلاوزون (میان زنجان و شهرستان میانه) که به پُلدختر موسوم است و در سال 933 هجری قمری مرمت گردید، از اقدامات او است. از دیگر اقداماتش بنای عمارت گنبد عالی در اردبیل، معروف به جنّتسرا و نیز وقف آبادی حسنآباد برای سادات فقیر است. تاجلیبیگم، در زمان حکومت شاه اسماعیل یکم و پسرش شاه طهماسب یکم، دارای سیاست خارجه بود. او با ملکههای گورکانی در شرق و حفصه والدهسلطان، مادر سلیمان یکم و خرمسلطان، همسر او، در غرب نامهنگاری داشت.
تاجلیبیگم بهمدت پانزده سال ملکهی مادر پرنفوذ، نیرومند و مشاور مطلق پسرش شاه طهماسب یکم بود و همزمان با او ادارهی کشور را در دست داشت و شاه طهماسب بدون مشورت با مادرش هیچ کاری انجام نمیداد. تاجلیبیگم قصد داشت تا قدرت قزلباش را بر امور دولت از بین ببرد؛ اما آنها از تصمیم ملکه تاجلیبیگم آگاه شدند و چون قدرت خود را در خطر دیدند، تصمیم گرفتند تا میان شاه و ملکهی مادر دشمنی ایجاد کنند. به همین دلیل آنها به شاه جوان گفتند که ملکهی مادر قصد دارد بهرام میرزا، برادر کوچکتر شاه را به سلطنت برساند و بهتنهایی ادارهی کشور را در دست گیرد. شاه طهماسب بهدلیل جوانی و زودباوری، دروغ قزلباشها را باور کرد. وی ملکه تاجلیبیگم را به شیراز تبعید کرد. ملکهی مادر، تاجلیبیگم، در مسیر راه شیراز بهشدت بیمار شد و بیماری پس از رسیدن به شیراز شدت یافت. سرانجام تاجلیبیگم در سال ۱۵۴۰ میلادی، تنها چند ماه بعد از تبعید، بهدلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی از دنیا رفت. پیکر ایشان را با احترام در قطعهی بیبیدختران شاهچراغ شیراز دفن کردند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: