کهربا.م.ر
کاربر نگاه دانلود
به نام ایزد منان
نام رمان :مهر مهرویان
نویسنده :کهربا
ژانر: عاشقانه
ویراستاران:F@EZEH، الهه۱۸، narcissus،مریم صناعی،Hamraz.raz
رمانی که در دست تحریر دارم .درباره ی دو نسل متفاوت می باشد.یا بهتر بگویم در باره چند دهه از زندگی افراد حاضر در رمان.این رمان زنجیره ای از وقایع گاه ملموس می باشد ،و البته گاهی وقایعی کمی نادرکه، شاید برای گروه و افراد خاصی اتفاق بیافتد. اما مسلما وقوع آن امکان پذیر خواهد بود .و خواننده را به ناباوری نخواهد رساند.
داستان با شخصیت محمد و دفترچه خاطراتش شروع می شود.جوانی از دهه ی پنجاه.بسیار مثبت و سالم که در شهر شیراز زندگی می کند.او حسابدار یک فرد متمول که از تجار بازار شیراز است می باشد،و از قضا عاشق دختر ته تغاری حاجی می شود.دختری زیبا روی و پرشور.این جوان برای رسیدن به پری روی سختی های زیادی می کشد ،اما زندگی تاهمیشه سر ناسازگاری خواهد داشت.روند داستان در طی چند دهه وتا به امروز ادامه می یابد.
مقدمه:
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد *** ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
خدا را ای نصیحت گو حدیث ساغر و می گو *** که نقشی در خیال ما ازین خوش تر نمی گیرد.
عشق،کلمه ای اسرار آمیز که تا به حال کسی نتوانسته تعریف کامل و دقیقی از آن ارائه دهد.یک احساس قلبی که هنوز هم برای همگان مجهول است .اینکه یک انسان چطور به فرد خاصی جذب می شودو او را چون جان دوست می دارد،کاملاً پیچیده و اسرار آمیز است.
همیشه به انسانهای مختلف ،ودر سطوح مختلف جامعه و نوع نگرش آنها توجه نشان می دادم.درواقع کنجکاوی خاصی داشتم برای دانستن اینکه هر کدام چطور و کجا عاشق شده اند.تجربه ای تلخ و شیرین!
از نظر من زندگی بدون‌عشق ،غیر قابل تحمل است.از طرفی بارها به مقایسه ی روابط زنان و مردان درنسل های گذشته و امروز پرداخته و تحقیق کرده ام.متاسفانه به این نتیجه رسیدم که تعداد عشاق واقعی در گذشته زیاد و در زمان حال اندک و گاه نایابند.
معنای دقیق عشق خالص شدن برای معشوق و گذشت است.لیکن معیارهای اصلی از دست رفته و جای خودش را به مادی گرایی و زیبا پرستی ظاهری داده است.و البته مشکلات و معضلات جامعه ی مدرن امروزی نیز بی تاثیر نبوده است.در گذشته اصالت،سادگی و معنویات مردم پر رنگ تر بود.اما این نمی تواند یک قانون کلی باشد که عشق حقیقی در زمان حال وجود ندارد.پس در این رمان تلاش کرده ام که دو رابـ ـطه ی عاشقانه در دو برهه ی زمانی را به تصویر بکشم.
رابـ ـطه ی اول کمی مبهم است.چرا که در گذشته اتفاق افتاده است و در ثانی توسط شخص سومی بررسی می شود.اما رابـ ـطه ی دوم در زمان حال،در متن جامعه وتوسط افرادی چون خودما رقم می خورد.
سعی کرده ام که تنش را از این رمان دور نگه دارم و در واقع یک واقع گرایی محتاطانه را ارائه داده ام.پس در خواندن وقایع صبور باشید .تا از ابهام ابتدای رمان به روشنی و وضوح متن اصلی برسید.
از آنجایی که ارادت خاصی به شیخ اجل،حافظ شیرازی،و اشعار عاشقانه اش دارم .از اشعار ایشان در متن و روال رمان استفاده کرده ام.و هدف اصلی من از این مهم،ترقیب نسل امروز به حافظ خوانی بوده و هست.
ودرآخر ؛عشق اصیل و واقعی رابرای همه طلب می کنم؛
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
نام رمان :مهر مهرویان
نویسنده :کهربا
ژانر: عاشقانه
ویراستاران:F@EZEH، الهه۱۸، narcissus،مریم صناعی،Hamraz.raz
رمانی که در دست تحریر دارم .درباره ی دو نسل متفاوت می باشد.یا بهتر بگویم در باره چند دهه از زندگی افراد حاضر در رمان.این رمان زنجیره ای از وقایع گاه ملموس می باشد ،و البته گاهی وقایعی کمی نادرکه، شاید برای گروه و افراد خاصی اتفاق بیافتد. اما مسلما وقوع آن امکان پذیر خواهد بود .و خواننده را به ناباوری نخواهد رساند.
داستان با شخصیت محمد و دفترچه خاطراتش شروع می شود.جوانی از دهه ی پنجاه.بسیار مثبت و سالم که در شهر شیراز زندگی می کند.او حسابدار یک فرد متمول که از تجار بازار شیراز است می باشد،و از قضا عاشق دختر ته تغاری حاجی می شود.دختری زیبا روی و پرشور.این جوان برای رسیدن به پری روی سختی های زیادی می کشد ،اما زندگی تاهمیشه سر ناسازگاری خواهد داشت.روند داستان در طی چند دهه وتا به امروز ادامه می یابد.
مقدمه:
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد *** ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
خدا را ای نصیحت گو حدیث ساغر و می گو *** که نقشی در خیال ما ازین خوش تر نمی گیرد.
عشق،کلمه ای اسرار آمیز که تا به حال کسی نتوانسته تعریف کامل و دقیقی از آن ارائه دهد.یک احساس قلبی که هنوز هم برای همگان مجهول است .اینکه یک انسان چطور به فرد خاصی جذب می شودو او را چون جان دوست می دارد،کاملاً پیچیده و اسرار آمیز است.
همیشه به انسانهای مختلف ،ودر سطوح مختلف جامعه و نوع نگرش آنها توجه نشان می دادم.درواقع کنجکاوی خاصی داشتم برای دانستن اینکه هر کدام چطور و کجا عاشق شده اند.تجربه ای تلخ و شیرین!
از نظر من زندگی بدون‌عشق ،غیر قابل تحمل است.از طرفی بارها به مقایسه ی روابط زنان و مردان درنسل های گذشته و امروز پرداخته و تحقیق کرده ام.متاسفانه به این نتیجه رسیدم که تعداد عشاق واقعی در گذشته زیاد و در زمان حال اندک و گاه نایابند.
معنای دقیق عشق خالص شدن برای معشوق و گذشت است.لیکن معیارهای اصلی از دست رفته و جای خودش را به مادی گرایی و زیبا پرستی ظاهری داده است.و البته مشکلات و معضلات جامعه ی مدرن امروزی نیز بی تاثیر نبوده است.در گذشته اصالت،سادگی و معنویات مردم پر رنگ تر بود.اما این نمی تواند یک قانون کلی باشد که عشق حقیقی در زمان حال وجود ندارد.پس در این رمان تلاش کرده ام که دو رابـ ـطه ی عاشقانه در دو برهه ی زمانی را به تصویر بکشم.
رابـ ـطه ی اول کمی مبهم است.چرا که در گذشته اتفاق افتاده است و در ثانی توسط شخص سومی بررسی می شود.اما رابـ ـطه ی دوم در زمان حال،در متن جامعه وتوسط افرادی چون خودما رقم می خورد.
سعی کرده ام که تنش را از این رمان دور نگه دارم و در واقع یک واقع گرایی محتاطانه را ارائه داده ام.پس در خواندن وقایع صبور باشید .تا از ابهام ابتدای رمان به روشنی و وضوح متن اصلی برسید.
از آنجایی که ارادت خاصی به شیخ اجل،حافظ شیرازی،و اشعار عاشقانه اش دارم .از اشعار ایشان در متن و روال رمان استفاده کرده ام.و هدف اصلی من از این مهم،ترقیب نسل امروز به حافظ خوانی بوده و هست.
ودرآخر ؛عشق اصیل و واقعی رابرای همه طلب می کنم؛
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
پست های رمـان به درخواست نویسنده حذف شدند.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
