هنوز هم مث گذشته آروم و متین ، شمرده و تزریق وار لب می زنه . چرا داداشم یکه می خوره از شنیدن صداش ؟ من از چی هول کردم ؟
- نجلا .... تو .... چقدر عوض شدی وَوَو خوش آمدی.... من .... چیزه ...
- بگو کارت اینجا چیه ؟
آن سد محکمی که پشت نجلا ایستاده ظاهره بهرامه و خود اصلیش داره از چشمای گریزونش سرک می کشه . چه نفس عمیق و پر سوزی
می کشه نجلای شکست خورده . اون دختر ظریف یه نیم چرخ میخوره رخ به رخ داداش میشه و اولین استقبالشون از هم بعد از اون همه سال دوری
و عذاب میشه قطره اشکی که نجلا می ریزه و من از پهلو دیدم هم اشکش رو هم اون دستای عصبی بهم گره خورده پشتش رو
داداش با اخم و جدیت جلو اومده ولی لرزش دستاش زیادی آشکاره و منه بیرون از این ماجرا واضح می بینم واضح درک می کنم
حاضرم رو تمام زندگیم قمار کنم و بگم اون نجلا رو می بینه اما نجمه رو حس می کنه دو خواهری که با هم دستی هم این مرد رو زمین زدن
- این چه بازی مسخره ایه که چند ماهِ راه انداختی ؟ دیگه چی از جونم می خواید ؟ مگه هشت سال پیش که گورتون رو گم کردید
همه چی رو با خودتون نبردید ؟دیگه چه مرگتونه ؟
داداش چشه ؟این لحنه دور از ادبش ، این داد حنجره سوز، مگه داره چند نفرو پیش روش با این نگاه آمیخته به خواهش می بینه ؟
چرا داره جمع می بنده ؟ چرا فعل هاش مفرد نیس ؟
- بزار حرف بزنم . اومدم که حرف بزنم ، اگه بزاری اگه مثل هشت سال پیش بیرونم نکنی
چه آروم گفت و لب بست . داداش خیلی سریع و گذرا نگاهش به پشت این تندیس زیبایی می افته منو می بینه نگران دلواپس مضطرب
با یه لیوان آب ولرم شده تو دستم
- داداش تو رو خدا .... قلبت ... حالت بد ... نشه باز
- در این خراب شده رو ببند
منم با چوب نجلا رونده میشم اخم میشه جوابم ، سر هر دوشون پایینه دست بهرام میشه جاده برا راه نجلا
- بیا برو ببینم دیگه باید چه غزبلاتی رو بشنوم
دل به راه میده و من باز می بینم اون دستای لرزون گره زده شده از پشت رو . دلم داره بازی میده منو اینجا بین دو تا از
عزیزترین هام . حق انتخاب دارم آیا ؟
- نجلا .... تو .... چقدر عوض شدی وَوَو خوش آمدی.... من .... چیزه ...
- بگو کارت اینجا چیه ؟
آن سد محکمی که پشت نجلا ایستاده ظاهره بهرامه و خود اصلیش داره از چشمای گریزونش سرک می کشه . چه نفس عمیق و پر سوزی
می کشه نجلای شکست خورده . اون دختر ظریف یه نیم چرخ میخوره رخ به رخ داداش میشه و اولین استقبالشون از هم بعد از اون همه سال دوری
و عذاب میشه قطره اشکی که نجلا می ریزه و من از پهلو دیدم هم اشکش رو هم اون دستای عصبی بهم گره خورده پشتش رو
داداش با اخم و جدیت جلو اومده ولی لرزش دستاش زیادی آشکاره و منه بیرون از این ماجرا واضح می بینم واضح درک می کنم
حاضرم رو تمام زندگیم قمار کنم و بگم اون نجلا رو می بینه اما نجمه رو حس می کنه دو خواهری که با هم دستی هم این مرد رو زمین زدن
- این چه بازی مسخره ایه که چند ماهِ راه انداختی ؟ دیگه چی از جونم می خواید ؟ مگه هشت سال پیش که گورتون رو گم کردید
همه چی رو با خودتون نبردید ؟دیگه چه مرگتونه ؟
داداش چشه ؟این لحنه دور از ادبش ، این داد حنجره سوز، مگه داره چند نفرو پیش روش با این نگاه آمیخته به خواهش می بینه ؟
چرا داره جمع می بنده ؟ چرا فعل هاش مفرد نیس ؟
- بزار حرف بزنم . اومدم که حرف بزنم ، اگه بزاری اگه مثل هشت سال پیش بیرونم نکنی
چه آروم گفت و لب بست . داداش خیلی سریع و گذرا نگاهش به پشت این تندیس زیبایی می افته منو می بینه نگران دلواپس مضطرب
با یه لیوان آب ولرم شده تو دستم
- داداش تو رو خدا .... قلبت ... حالت بد ... نشه باز
- در این خراب شده رو ببند
منم با چوب نجلا رونده میشم اخم میشه جوابم ، سر هر دوشون پایینه دست بهرام میشه جاده برا راه نجلا
- بیا برو ببینم دیگه باید چه غزبلاتی رو بشنوم
دل به راه میده و من باز می بینم اون دستای لرزون گره زده شده از پشت رو . دلم داره بازی میده منو اینجا بین دو تا از
عزیزترین هام . حق انتخاب دارم آیا ؟
آخرین ویرایش: