کامل شده رمان شما در دو صدم ثانیه عاشق میشوید | دختران من کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

دختران من

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/08
ارسالی ها
957
امتیاز واکنش
18,064
امتیاز
661
محل سکونت
شیراز
آقایون زحمت کشیدن صندلی از این ور و اونور جور کردن کنار میز جا دادن بزرگترها جای راحت تری برای نشستن دارن اما به ما
که می رسه صندلی ها تو حلق همن . کنار نجلا می شینم دست گرمش رو پام می شینه نگاهش می کنم لب می زنه خیلی آروم
- کلی غذای خوشمزه بخور
لبخندش دو طرفه میشه چشم و ابرو به معنای باشه براش میام البته اگه بوی عطر کیان که دقیقا میاد رو به روم می شینه بزاره
همگی جمع شدیم شروع کردیم وقتی دست آرشام سمت کیانا می ره تا پیراشکی گوشت بزاره براش می بینم اونم کنار برادرش
جا خوش کرده . کسی هم هست که ندونه تو دل آرشام خان چه خبره ؟ خب یه باره مشنستی کنارش دست و پای پول سازت رو هم این
همه به زحمت نمی نداختی . زیر چشمی دارم آقا کیان رو که دو تا از پیراشکی گوشت رو مهمون ظرف خودش می کنه
سینی سنگین فرانسوی مامان میاد سمتم جایی بین منو نجلا مخاطبش انگاری درو دیوار با همه ، هیچ نشونی از توجه به دستای
دراز شده اش تو صورتم نمایش نمیدم و نجلاست که تعارف کیان رو قبول دار میشه
- تشکر زحمت نکشید ، شما بفرمایید
داداش و زن داداشم که سهمیشون رو بر می دارن .....
- داداش اون پیراشکی رو به من میدی ؟
طعنه نجلا آروم ولی تکان دهنده ست خب اینم از دومی سومی هم خدا کریمه .
صدای قاشق و چنگال و جا به جا شدن ظرف ها به دست همدیگه رو دوست دارم حس زندگی داره یه تلاش بی پایان برای زندگی
واقعا اگه شکم نبود این همه تلاش هم نبودا . یکم نمک به این پلوی همیشه بی نمک مامان باید زد بابا فشار خون داره من که ندارم
یک .... دو .... سه ... صاحبش رو ندیده می دونم دستای کیه که با من هم زمان شده تا نمک پاش رو برداره خب منم در برابر
این به ظاهر آقا اصلا نیازی به خرج کردن ادب نمی بینم دست حلقه می کنم دور نمک پاش که دستای کیان بازم نا امید بر می گرده
اوفی چه نمکی دادم رو غذام چه به دلم می شینه ها
- مینو جون به خدا شرمنده م کردی یه رقمم کافی بود خودت رو این همه به زحمت انداختی
- چه زحمتی گفتم تا قبل از اینکه دلارام یه مدت رو بره شیراز بمونه دور هم باشیم
بالا آمدن سر کیان به سبب سرعتش به قدری زود تو اولویت رفت که نگاه متعجب و ترسون منم باهاش بالا اومد
 
  • پیشنهادات
  • دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    نگاه پرسش گرش به منه با دیدن چهره ش که خیلی تمیز و رو به فرمِ اونم در قبال چشم های گود رفته ی بی حالت من هر چند
    زیر اون همه آرایش ، خیلی زود دست می کشه به غول چراغ جادوم ، غرورم می زنه بیرون چشم غره می رم اونم از نوع اساسی
    - اِ ... به سلامتی . سفرخوش بگذره خاله جون
    - ممنون خاله
    - چه یهویی ؟
    نگاه از خاله می گیرم چون اونم سرش به سالادش گرم میشه نگام رو باز چرخ می کنم به نگاه کیان که سوزنش رو منه
    - آخه آب و هوای شهرمون خیلی بد شده گفتم برم یه آب و هوایی عوض کنم
    این مرد رو به روم متوجه طعنه من به حضورش شد ؟ تونستم این حس نفرت رو از دیدن چهره بشاش و شادابش منتقل کنم ؟
    تونستم با حرفم سیلی هر چند آرومی بهش بزنم ؟ نه اگه موفق بودم اگه تونسته بودم کیان این همه آروم و راحت
    به بقیه ی غذای مونده تو بشقابش نمی رسید مثل این که کیانا تاثیر بیشتری از حرفام گرفته که کل زمان ظرف شستن رو
    مسکوت و متفکر کنارم ایستاد خیلی آروم و مسلط ظرف ها رو آب کشیدُ رفت کنار کیان نشست . منم بعد از خشک کردن دستام بودم
    که حس کردم تحمل جمع مردونه اون پچ پچ های خاله و مامان برام سخته ولی چه کنم که باید عهده دار پذیرایی اونم برای میوه باشم
    میوه ها رو سلف سرویسی آماده می کنم اولین ها رو برای خاله و کیانا که اومده پیش مامانش نشسته می زارم بعدی ها رو برای آقایون
    دور میز تخته نرد جمع شده آماده می کنم می چینم ولی خودم خوب می دونم که یه ظرف کم آوردم یه ظرف دو پهلو که یکیش می رسه به بهرامن
    کنجکاو به بازی یکی که اگه کیان رو داشته باشه باید دست دراز کنه برداره و من خبیصانه می خندم
    کنار کیانا بر می گردم بی حوصله اون لیمو شیرین رو چاقو چاقو می کنم می دونم تلخ میشه نمی خورمش ولی من الان آدم نیستم
    یه مشت حس سرخورده م
    - بابا دلارام یه ظرف میوه کم آوردی
    پس فهمیدن این وسط یکی حساب نشده ، سنگینی نگاهش عذاب میده به همه ی حس هام ، خودشم دستش اومده رسما نادیده گرفته شده ؟
    چشم تو چشمش بند می کنم لحن م طعنه آمیز میشه خیلی سنگین و تحقیر آمیز
    - شرمنده بابا جون فکر کنم تو شمارش اشتباه کردم
    می دونم نگاه همه به منه ولی نمیدونم چند نفرشون این شمشیر از رو بسته شده رو می بینن ، چهره متعجب کیان خیلی دیدنی بود
    وقتی با حرص یه بشقاب میوه رو که چاقو نداشت جلوش گذاشتم گذاشتن که نه کوبیدم و با حرصی آشکار چاقوی بشقاب بهرامن رو
    فرو کردم تو موز از بین دندون های کلید شدم گفتم
    - اینم چاقو
    چه نیش تا بناگوشی باز کرده وقتی داره موز می خوره
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    دیگه توان ندارم بشینم خنده های این مرد سر خوش رو تحمل کنم پس ... پس چه بهتر که خودم رو راحت کنم
    حالا که مسافرم پس به یه ساک دستی کوچیک احتیاج دارم
    کِی بهتر از الان برای پیچیدن یه چمدون کوچیک . وقتی همه چی مرتب سر جاش قرار گرفت از زور بی حوصلگی و خسته از نقاب
    روی صورتم با یه عذر خواهی از خاله می رم اتاقم کیانا فشنگ وار دنبالم راه می افته
    دارم اون ساک کوچیک رو جمع می کنم تا نمیدونم چند روزی چند ماهی ولی می خوام مهمون مهربانو باشم زنی که وجودش هم برام
    مایه آرامشه . خیلی آروم و بدون هیچ عجله ی لباس های انتخاب کرده رو لوله می کنم تا اونجا مجبور به اتو کردن نباشم
    کیانا بدون حرف به حرکات اسلوموشن من نگاه می کنه منم وجودش رو نادیده گرفتم دارم به کارام می رسم
    این حالاتش رو نمیتونه بیش تر از ده دقیقه نگه داره
    - میخوای کجا ول کنی بری ؟
    - چیزی ندارم که ول کنم برم عین همه ی آدما دارم می رم مسافرت
    - مسافرت یا فرار ؟
    - فرار از چی ؟
    - از کیان
    - آخرین چیزی که ازش فرار می کنم اونه
    - دلارام خدایی غریبه نداریم بیا به هم دروغ نگیم میدونم دلخوری دلشکسته ای ضربه خوردی آره درست حق با توئه ولی
    چند بار بهت بگم کیان عوض شده ای روزا همش کلافه اس زود می ره دیر میاد اعصابش بهم ...
    - مشکل کاری داره چرا ربطش می دی به من ؟ یادت نیست گفت با کمرگ به مشکل برخورده ؟
    - اون مال دو سه ماه پیش بود بعد از اون باشه اینجا حق با تو ولی نگفتم حال منو می پرسه ولی شک ندارم با سوال کردناش می خواد به تو برسه ؟
    نگفتم وقتی اون شب که شیشه عطرت از دستم افتاد و شکست رفتم بالا بعد از اومدنش چی شد چی گفت ؟ وقتی می پرسه
    دلارام اینجا بوده یعنی بوت رو حس کرده منتظر اومدنت بوده ، گفتم بعدش بهم ریخت یا نه ؟ چیه ؟ چته چرا داری اینجوری نگاه می کنی ؟
    - آخه قشنگ داری توهم فانتزی می زنی
    - مرگ و توهم می زنی ، دلارام عزیزم عمرم خواهرم یکم فکر کن با عجله تصمیم نگیر با این رفتن چیزی درست نمیشه
    - کیانا داری بزرگش می کنی من فقط دارم مــــــی رم مــــــسافرت
    - آره جون عمت
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    - کیانا خواهش می کنم تمومش کن همین جور که من تمومش کردم یه حرفی بوده زده شده به نتیجه نرسیده
    تو چرا اینقدر کشش می دی ؟
    - یعنی همه ی علاقه تو همین بود ؟ پشتکار و خواستنت به این زودی ته کشید ؟
    ای خدا ببین کی داره منو نصیحت می کنه ؟ نمی زارن آروم بشینی دهنت رو ببندی حرمت نگاه داری . اون غرور زخم خورده م باز فریاد می زنه
    " نزار خوردتت کنه " چقدر با این دیو غرور زندگی کردن سخته یه تن قوی میخواد برای جا دادنش
    - کیانا یا تمومش کن یا برو بیرون
    چه حرف گوش کن هر دو رو با هم انجام میده
    - بیا برو ببینم با رفتنت چی درست میشه ، برگشتی سوغاتی یادت نره
    - شیراز هیچی نداره
    - غلط نکن نخوردیم نون و گندم دیدیم دست مردم ، برو یه دور تو بازار وکیل بزن کلی چی گیرت میاد .خسیس
    از اتاقم می ره بیرون صدای مامان که می خواد چند دقیقه ای رو باهاش حرف بزنه واضح می شنوم به جهنم که هرچی می خواد از من بگه
    من الان می خوام بستن ساک م رو تموم کنم تا دو روزه دیگه تو فرودگاه دایی مهدی رو ببینم همین فقط و فقط همین
    ولی ای کاش مامان می ذاشت تو اتاق بمونم یه بند گوشم رو به شنیدن اسمم منور نمی کرد منو مجبور نمی کرد به فیلم بازی کردن
    سخته برام نمیتونم آخه من همیشه خودم بودم خودم رفتار کردم برام سخته دو روزه یا حتی دو ماهه خودم رو به روز رسانی کنم
    اون همه ظرافت و لطافت دنیای دخترونه رو رها کنم بچسبم به دنیای پر غم و غصه آدم بزرگا آدمایی که زخم خورده از تقدیر سرنوشت
    هر چی که بشه اسمش رو گذاشت نمیتونم چیزی که نیستم رو بیشتر از این نشون بدم ، من بازیگر خوبی نیستم برام سخت بود کم محلی به کیانا
    سخت تر از اون ندید گرفتن کیان ،خودش یه معضل بود یه چالش خیلی سخت درست که اونم تلاشی برای به چشم اومدن
    نمی کرد ولی مگه میشه تو این چند متر آپارتمان چیزی رو ندید گرفت ؟
    چه خوب که خاله اینا بعد از شام و بازی آقایون بیشتر از این در کنارمون نموندن بعد از میوه و یه خورده گپ و گفت شب بخیر گفتن برن بالا
    بغـ*ـل کیانا گرم بود مثل همیشه ولی من چرا اینقدر سرد بودم ؟ چه ربطی به کیانا داشت ؟ چرا همه رو با یه چوب می روندم ؟
    - خوش بگذره
    - حتما می گذره
    وقتی تو آغـ*ـوش خاله رفتم شرم و خجالت اون پس زدگی پسرش تا حلقم بالا اومد
    - خوب شو زود برگرد خاله جون
    اونم می دونست حال من به چه وخامتی رسیده ؟ می دونست این دوری رو برای پس زدن این حس های کادو پیچ پسرش انتخاب کردم ؟
    عموکوروش دست روی شونه ام می زاره شرم دارم از لمس پدرانه اش
    - داشتن تو لیاقت می خواست ، به هیچی فکر نکن عمو جون
    چقدر تلخ و بد مزه بود اون عمو جون گفتن مردی که دوست داشت من دختر جونش باشم
    آخرین نفری که من حتی بهش نگاه نکردم به تشکرش بابت پذیرایی مفصلم جواب ندادم به شب بخیر خدانگهدارش هم هیچ جوابی
    نداشتم بدم کیان بود ، امشب برای من خانواده خاله متشکل از سه نفر بود . چه دل خوشی داشت " شب خوش "
    شب خوش کجا و من کجا ؟ شب خوش ماله اوناییِ که همه دارایشون رو زیر سرشون دارن خصوصا غرورشون رو عزت نفسشون رو
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    از دیشب که در اتاقم رو روی همه بستم هنوز بازش نکردم ، ساک کوچیک دستی م رو جمع کرده آماده گوشه اتاق گذاشتم
    دایی خبر داده بود دو روز دیگه تو فرودگاه منتظرمه . کار خاصی برای انجام دادن ندارم البته اگه نمیخواستم به مامان برای جمع آوری
    مهمونی دیشبش کمک بدم و هر چی فکر می کنم به این نتیجه می رسم که اصلا قصدش رو ندارم .
    تو تخت دراز کشیدم و فیلم تکراری این چند ماه گذشته رو دوره می کنم یه جاهای گرم شدم یه لبخند کوچولو زدم یه جاهای سرد شدم
    و بغض کردم ، کاش گوشیِ گالری دارم رو داشتم تا حداقل با عکس هام سرگرم میشدم ، چه عکس هایی با کیانا انداختم
    چه زاویه هایی رو انتخاب کردم تا کیان هم پس زمینه عکس هام باشه ولی الان هیچی دستم ندارم همه چی به
    آسونی آب روون ریخت ، دلم برای اون روزایی تنگه که سر خوش بودم روزایی که اگه تکراری می گذشت با دل خوش می گذشت
    روزایی که نه حال من این بود نه قلبم پر از کینه ، کاش به حرف های داداش گوش داده بودم کاش به تشویق های کیانا دلخوش نمی کردم
    بعد از اون افشای راز مرگبار خاله پا پس می کشیدم و هزار ای کاش و ای کاش دیگه
    و باز ای کاش این جمعه با غروب همیشه دلگیرش میگذشت تا من فردا ساعت هشت شب پرواز کنم سمت مهربانو جونم کنار همون تشک و لحافی
    که کنج بخاری جا خوش کرده کنار سماور استیل با مهمون قند و چایی دورش اون استکان های بد دست کمر باریک
    چیزایی که می بردتم تو همون دوران خوش گذشته اون مسافرت های هر ساله زمانی که امکانات کم بود مردم از خودشون برا هم
    مایه می ذاشتن نه الان که برای رسیدن به همون امکانات از دیگران مایه می زارن هنوز ملکه ذهنمه مهربانو چطور تو سرما و گرما
    تا مخابرات می اومد تا به مامان زنگ بزنه علم پیشرفت کرد تکنولوژی به سرعت هر چه تمام تر رو به جلو در حرکته
    ولی الان برای حاله بده من هیشکی هیچ کاری نمیتونه بکنه نه دارویی نه سرُمی نه سرنگی
    کاش به دعوت داداش و زن داداشم برای بیرون رفتن باهاشون جواب مثبت داده بودم بلکه بشه از این همه فکر و خیال
    از این همه خود درگیری نجات پیدا می کردم ، خوش به حال آرشام با تاکید بابا و رضایت مامان رفته با عمو کوروش حرفای آخرش رو بزنه
    اینجوری که بوش میاد با این عجله ی آقا آرشام که داره می افته تو دیگ احتمالا تا عید شیرینی تاهل آقا رو بخوریم
    شهرامم که داره با اون زنه از قوم مغولش سر و کله می زنه و تنها موندم من ، بیکار ، بیعار ، دلشکسته و بی هدف
    یه نمونه بارز از موجودی به نام انگل آویزون ، چقدر قدرت و نفوذی بودن اون زبون گوشتی رو دست کم گرفته بودم
    چقدر راحت با تمام سلول هام درک کردم زخم زبون از زخم جسمی دردناک تره پس الکی نبود می گفتن مراقب حرفهامون باشیم
    شاید اگه از کیان سیلی خورده بودم اگه زیر بار کتک جون داده بودم به این شدت درد نمیکشیدم به این شدت دلمرده و دلسرد
    از همه چی نمیشدم .
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    با یه بدبختی و هزار فکر و توهم بیهوده ساعت رو رسوندم به هشت و نیم . بهرام برنگشته آرشام برگشته، صداش که نهایت
    رضایت درش موج می زنه گوشم رو پر می کنه شاد بود و کمی از این شادی تزریق شده تو خونمون به رگ های منم می ریخت
    انتخابش حرف نداشت یه دختر به تمام معنا ناز و دوست داشتنی اون چال های لپش یک به صفر از همه ی هم نوع هاش جلوش انداخته بودش
    اون سلیقه خاص و متانت رفتارش در کنار هیکل رو فرم و ورزشکاری کنار اون ته ریش های تیز اون چشم و ابروی مردونه ی
    زیبا خیلی جذاب و دیدنی بود به معنای واقعی مچ هم بودن .
    خوشحال بود خوشحال بودم برای برادرم که دوستش داشتم دوستم داشت ولی راه ابرازش رو هیچ وقت بلد نبود شاید همین بلد نبودن
    اونو یه مبتدی نشون میاد ولی در کنار لیدی های کنارش البته اونم در سابق کاشف به عمل اومد همچین هم آماتور و مبتدی نیست برای من می لنگه
    از وصلتش با یار می گفت از برنامه ریزیشون برای بعد از تعطیلات عید بعد از برگشتن منو داداش ، برای خرید نقشه ها داشت
    مامان می گفت عروسی بهرام به دهنم زهر شده عروسی شهرام هم خیلی رسمی برخورد کرده و حالا می خواد بزاره عروسی
    آخرین پسرش حسابی بهش خوش بگذره ولی من .... من ..... ته دلم یه چیزی خار مانند فرو می رفت
    حسادت نبود بدجنسی نبود شاید غبطه بود ، غبطه به آرزوی کوچیک مونده به دل خودم به حمد و ثنایی که هیچ وقت به عرش نرسید
    کاش منم مث آرشام میتونستم همه چی رو بزارم کف دستم و مردونه جلو برم از هرچی که دوست دارم و ندارم بگم
    از لیست مهمون های جشن مفصل نامزدی از شام سه رقمه از لباس خوش رنگ و دوخت مارک خودم از لباس پر زرق و برق نامزدم
    دردم بی شوهری نبود دلم شوهر نمیخواست یه چیزی می خواست تو مایه ی ... یه محبت ناب و بکر ، یه واکنش یه میل تازه جون گرفته
    یه هم نفسی که آخرش عشق باشه آخرش ازدواج باشه . می دونم دیوونم روانیم توهمی م ولی چیکار کنم دلم می خواست دست من نبود
    چی ویار کرده یه چیزایی رو بدون اجازه از من طلب می کنه که دست من نیس .
    ماشالا به آرشام نیم ساعته یه بند و یه نفس داره حرف می زنه از آرزوهای نه چندان دورش می گـه اول و آخر هر جمله ش هم
    می رسه به کیانا ، به قدری گفت که وقتی گوشیم زنگ خورد شک کردم اسم رو درست می بینم یا توهمه
    اسم اون دختر خنده نمکی چشمم رو می زد . نگاهی به ساعت می ندازم ، ساعت نه شب کیانا با من چیکار داره
    جز تعریف از ساعات خوش گذشته اش ؟ من محکومم به گوش دادن نه ؟ به پاس تمام محبت هاش جوابگو میشم
    - بله ؟
    - الهی من دور تو بگردم بیا که گرفتارم حسابی
    - الان دیگه چته ؟
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    به زور و اصرار کیانا برای دوختن شلوارش که نیاز مبرمی برای خرید اول هفته اش داره میرم بالا قسم خورد کیان نیس و
    تا نیومده بیام و برم گفت درو رو هم می زاره تا بره شلوارش رو عوض کنه .
    آروم درو باز می کنم از راهرو باریک و کوچیک رد میشم مات اون همه شمعی میشم که سه ماه پیش چیدمانش رو با کیانا برنامه ریزی کردیم
    شمع های کوچیکی که آتیش بزرگی به جونم زدن . هیچ حدس و گمانی برای شرایط موجود ندارم ، من نمی ... نمیخوام هیچ فکر و
    توهمی داشته باشم ، هر برداشتی میتونه بزرگترین ضربه ها رو بهم بزنه .
    نور شمع به قدر کافی به فضا نور میده که چراغ خاموش هم تو پیدا کردنِ مسیر اتاقش اذیت نشم
    آنی صدای آروم ولی ریتم تند آهنگ به گوشم دست میده ، اگه اشتباه نکنم باید ... باید آرمین 2afm باشه ، صدام بالا می ره از ترس
    چیزایی که میخوان به ذهنم هجوم بیارن
    - کیانا کجایی ؟
    می چرخم برم اتاقش که می خورم به اون حجم مردونه ی دوست داشتنیِ سرکوب شده ی این روزا ، جا .... جا خالی نداد ؟
    عقب می کشم تا بهتر این مرد خوش لباس که نمیخوام بگم از چهره ی مردونش از اون ترکیب رنگ زیبای لباسش ببینم
    ، چقدر قدیما دوست داشتم این لبخند نابش رو
    که الان درست و دقیق زاویه اش با صورت من مماسه . میشه ..... میشه امیدوار بود که داره به روش خودم به خودم اعتراف می کنه ؟
    اونم با این آهنگ که این همه خواستن توش موج می زنه ؟
    زل میزنم از ترس به مردی که ساکت و بی حرکت چشم تو چشمم گره زده
    رو به رومی زل زدی تو چشم
    نورا در حد نور شمع
    تو واسه من می رقصی
    منم محو توام بس بی نقصی
    خیلی لوندو عشقی تو
    دوست دارم چشای مشکیتُ
    واسم این چیزا ملاک نمیشه
    که چقد خوشگل یا زشتی تو ( زشت ؟ )
    با تو زندگیم پر از آرامشه
    نمیخوام کسی قاطی ماها بشه
    من شدم شیفته ی اون تیپ سادت
    با صورت کم آرایشت
    نه تابستون نه پاییز
    هیچی جلو دار ما نیس
    زیر بارون با تو قدم میزنم تا بشه موهای ما خیس
    من اینو میدونم پیشت میمونم یه دیوونم بدونه تو نمی تونم
    من همیشه هستم پیشت بگو ببینم مگه اصلا میشه
    تو رو ول کردو رفت ( مگه همین آدم منو سه ماه پیش ول نکرد ؟ )
    از تو دل کندو رفت
    خوشم میاد لونـ*ـد نیستی ( اینم خوب میدونه من هیچ لوندی ندارم ؟ )
    با تو می چسبه فقط ویسکی
    من دوست دارم فقط با تو باشم چون توش نمی بینم اصلا ریسکی
    من دیگه زومم روت
    ( یه قدم بهم نزدیک میشه با حس بوی عطرش نفسم بی اراده زندانی میشه ، انگشت اشاره ش داره نزدیک و نزدیک تر میشه
    آرمین مردِ حرفه ولی کیان مردِ عمل )
    دست می کشم رو ابروت ( ابروهام از چی ترسیدن که جا خالی دادن ؟ )
    امشب همه چی در حد عالیه
    فقط کاشکی بوی عودم بود
    ( یه نفس عمیق می کشم آره جای تنها چیزی که امشب خالیه اون بوی تهوع آوره عوده ، خوشحالم ، هم از غیبت اون
    چوب دراز بد بو هم از این انتخاب آهنگ عالی )
    و با یه نوشیدنی
    با لباسای شیک پوشیدنی
    می ریم با هم پارتی دوتایی با توی خوشگل بوسیدنی
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    من اینو می دونم پیشت میمونم یه دیوونم بدون تو نمی تونم
    راسی تو یه آدم خاصی
    که هیچ کسی عین تو آس نی
    منو با همه بدیام خواسی
    دوست دارم پشتم واسی
    آخه با تو آدم آرومیم
    بازی نکن با روحیه م ( من ؟ من بازی نکنم ؟ )
    من عاشق قدم زدن با تو تو هوای بارونیم
    با تو دارم یه حس راحت
    نیازی نیس به استراحت
    می ریم با هم سفر دوتایی آخر هفتمون طبق عادت
    من حتی یه تار موتُ
    اون عطرو بوتُ
    با دنبا خب عوض نمیکنم چون تعصب دارم رو تو
    من اینو می دونم پیشت می مونم ...... و تکرار و تکرار
    ( یه نفس عمیق می کشه لب می زنه بی صدا ، آرمین هم نفس کم آورده )
    با تو همه چی میشه عالی تو یه آدم ایده آلی که وقتی خب پیشم هسی حس نمیشه دیگه جای خالی
    خیلی زود آهنگ قطع میشه کنترل بیچاره پرت میشه رو مبل ، از منم به این راحتی گذشت ؟ به این آسونی منو از زندگیش پرت کرد بیرون ؟
    من میگم میشه آدم درونی از هم بپاشه آوار بشه فرو بریزه ولی بیرونی حتی پلک هم نزنه
    آخه درونم همه چی بهم ریخته نه قلبم رو ریتم خودش کار می کنه نه مغزم به وقت یه واکنش مناسب نشون میده
    ولی چرا .... چرا چشمام ، چشمام بی حرکتن ؟ این نبض تند این تپش قلب نامنظم این ترس خفیف اون غرورِ فاتح قله نشین
    چه کودتایی کرد و گزارشش رو رسوند به قلبم ، چه فتنه ی به پا کرد که پاهام رو لرزوند ، چه انقلابی کرد که فکر کردن هم ازم سلب شد
    این سه ماه با کابوس هاش با فرار کردن هاش بد خوابی هاش یه طرف امشب با اون نگاه خیره ش با تک تک حرفایی که
    می تونستم از لا به لای اون موزیک تند بیرون بکشم و برداشت آزاد کنم یه طرف
    یعنی میتونم هر کاری دلم میخواد بکنم ؟ الان چفت شیش رو من آوردم ؟ حاکم شدم ؟ یعنی باور کنم موفقیتم رو ؟
    به یقین برسم دوست داشته شدنمُ ؟ اصلا .... اصلا چی شد ؟
    چی شد یهو ورق برگشت ؟ من همون دلارامم اما این .... مرد همون کیانه ؟ بیماریش چی ؟ خوب شد ؟ کمرنگ شد یا کمرنگ تر ؟
    من این همه سوال رو از کی بپرسم ؟ داشتن این همه تصاد تو یک جسم منطقیه ؟
    - چیز دیگه ای هم مونده بگم ؟
     

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    به سرعتِ ماورای طبیعه کشیده میشم به سه ماه گذشته ، خوب یادم میاد جون کندم تا این جمله رو به زبونم کشیدم
    در کنارش یادم میاد اون پوزخند یه بری اون تهمت ناروا اون خفت و خجالت به زور خورونده شده رو همه سختی این سه ماهُ
    اون بی خوابی ها اون افکار مسموم ولی الان ، الان این مرد از من چی می خواد ؟ میخواد کمتر از ده دقیقه همه رو بدم دست آب بره ؟
    من آدم با گذشتی نیستم تازه به این بُعد از خصلتم رسیدم ، از بعضی چیزا نمیشه راحت گذشت بگذری بدتر میشی اون حرفای نزده میشن
    غده یه بغض همیشه پنهون یهو دیدی یه جا بدتر میشکنه . من سه ماه تو جهنم واقعی دست و پا زدم از بی خیالی و سر و وضع
    مرتبش تا مرز سکته رفتم اینقدر شنگول بود که می ترسیدم آقا گرگه بخوردتش حالا حالا ؟ چی داره منو تحت کنترل خودش در میاره ؟
    اگه قرار بود از قلبم دستور بگیرم که خاک بر سرِ بی جنبه اش بیچاره داره خودکشی می کنه برای نگاه خیره ش همون بهتر که
    حرف نزنه دستور نده خدا رو شکر که مغزم آف شده و گرنه تا حالا سیلی رو نوش کرده بود اونی رو که باید سه ماه پیش می زدم
    پس این داد این خودخواهی این کینه این حسه انتقام از کجا میاد ؟ میشه ارسالی کودک درونم باشه ؟ چه بچه ی بی ادبی
    دست می زنم براش به تمسخری آلودس که همه اطرافش رو مسموم می کنه
    - خب .... خب ( درونم داره زار می زنه برعکس خنده پر تمسخر روی لبم ) خوبه نه نه عالیه ... من ؟ ( به خودم اشاره می کنم)
    واسه تو ؟ می رقصم ؟ چیزی زدی ؟ یا دادی بالا ( علامت پیک رو با دستم می رم بالا ) عالیه نه نه محشره... من ؟ با تو ؟
    پارتی ؟ آخر هفته ؟ کجا بریم ؟ آ یادم اومد مسافرت
    یه قهقهه با پیش زمینه پر درد . انگشت اشاره دریل می کنم تو سـ*ـینه اش
    - به دلت بمونه تو هوای بارونی با من قدم بزنی . می دونی چرا ؟
    تو همون بهت تو قحطی محبت و مهربونی تنهاش میزارم شک ندارم چیزی رو کنارش جا گذاشتم ولی غرورم خندون رو لبام
    این پیروزی رو این تساوی رو برام دست می زنه ، اوفی .... چه ابِ خنکی شد رو همه ی سوختگی هام ...
    درو به شدت هر چه تموم تر بهم می کوبم صدای گوش خراشش اکو میشه تو کل ساختمون ، در خونه نمیشکنه ولی
    شک ندارم دل پسر خونه با جوابم شکسته ، الان میتونم تا آخر دنیا برای رسیدن آسانسور صبر کنم .
    حاشا نمیکنم یه حال خوب دارم یه حال بد ، میدونم اون قسمت های جونده شده رو مرحم گذاشتم تلافی کردم ولی ولی
    این اولین اعتراف زندگی بیست و پنج سالم بودا اونم از کی ، از مردی که یه .... یه زمانی دو... س... لعنتی
     
    آخرین ویرایش:

    دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    اون لبخند فاتح که سرم رو بالا نگه داشته دوست دارم یه قدرت بهم میده ولی خودم خوب می دونم چقدر کذب و تو خالیه
    اتاقک به من می رسه سوارم میکنه ، یا خدا این سرخی صورتم این آشفتگی و بهم ریختگی چیه ؟ کدوم احمقی تو این فضای محدود آینه نصب کرده ؟
    من چرا نمیتونم به خودم نگاه کنم ؟ من که تا الان خوب سر پا ایستاده بودم ، من چرا به آینه پشت می کنم ؟
    اتاقک منو به مقصد می رسونه و من هنوز نگران دختر تو آینه م
    - دلارام خوبی مامان ؟
    من ؟ خوبم ؟ شما می دونید ؟ آره دیگه باید باشم نه درد دارم نه سرم جایی خورده نه تب دارم نه تصادف اینا نباشه آدم باید خوب باشه اگه بشه
    منو آدم حساب کرد ، قطعا شوک بزرگی رو رد کردم که خبر از حال خودمم ندارم ولی اخه این خیلی بی معنیه که من از خودمم بی خبر باشم
    یک ساعت ... دو ساعت ... سه ساعت تو همین جای دنج دنیا ( اتاقم ) قلبم فشرده تر ، حالم بدتر و بدتر میشه مگه قانون نیس بعد از انتقام
    بهتر و بهتر شدن ؟ پس اینجا چه خبره ؟ حماقت همراه غرور و خودخواهی تو تنم بیداد می کنه . غرورم فریادش اینه " بلاخره تلافی کردم
    انتقام اون تهمت رو اون خوار کردن ها رو ازش گرفتم " ولی یه جایی از قلبم سرم فریاد می زنه داره نا آرومی می کنه داره
    شیرینی انتقام رو به دهنم زهر می کنه این دیگه چی میگه ؟ پشیمون نیستم دست رد به سـ*ـینه اش زدم ناراحت نیستم هرچی
    از دهنم در اومد بارش کردم من ... من نیاز داشتم من باید خودم رو خالی می کردم و گرنه سنگینی تهمتش تا همیشه رو دوشم سنگینی
    میکرد ولی چرا یه چیزی سر جاش نیس ؟ یه چیزی مثل پازل دوران کودکیم که هیچ وقت درست چیده نمیشد همیشه یه قطعه اش جا به جا
    بود . یه پوشه جدید سریع باز میشه تو افکارم روش اسم داداش بهرامه یه فایل صوتی " الان تنت گرمه داغی نمیفهمی ولی
    زمان بگذره حالیت میشه هیچی و هیچکس پاسخگوی احساست نیس " اینو کی آرشیو کرده بودم ؟ چرا الان از بایگانی در اومد ؟
    مگه نمیگن آدم با عشق گرم میشه با انتقام خنک پس من برای چی دارم می سوزم ؟
    یعنی تا الان به گوش خاله و عمو رسیده جواب منفی من به اعتراف دوست داشتن پسرشون رسیده ؟ پیش خودشون نمیگن
    این بچه بازیا چیه ؟ نمیگن این دختر که تا دیروز داشت برا پسرمون له له میزد پس چش شد یهو ؟
    نوش جونش بزار بچشه مزه مزه کنه حال بده چند ماه پیش منو ، به درک که غرورش خورد شد و ریخت به جهنم که دلخور شد
    مگه جواب خودش به اعتراف من جز این بود ؟ خوب قصاص دله شکستم رو ازش گرفتم ، مگه نمیگن از هر دستی بدی
    از همون دستم پس می گیری ؟ پس مبارکت باشه شازده چه قابلی داره آآآآقا . میگم پس ، پس چرا من بیخود نگران اتفاقای بعدشم ؟
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا