کامل شده رمان آوای زندگی|fatemeh asadi کاربر انجمن نگاه دانلود

نظرتون راجب به رمان چیه؟

  • معمولیه

    رای: 0 0.0%
  • بده

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Fatemeh.~. asadi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/03
ارسالی ها
3,931
امتیاز واکنش
8,047
امتیاز
689
محل سکونت
اردبیل
آوا
چشامامو باز کردم وایی این پتو رو کی انداخته روم اصلا من چرا اینجا خوابیدم با یاد رادین تو جام پریدم اومده خونه فورا پاشدم و دوییدم تا ببینم اونجاس یا نه که دیدم رو تخت اروم خوابیده خیالم راحت شد خدایا ای کاش زود تر تموم میشد اخخخ رفتم تا صبحونه اماده کنم باید قوی باشی آوا زود خودتو لو نده سه میشه دیدی مث جوجه رنگیا انداختت بیرون غلط کرد میکشمش بیشور اه وجدان ازت بدم میاد ولم کن دیگه همه جا باهامی نمیزاری یه کاریو خوب انجام بدم دلم خنک شه اخه باش من دیگه کاریت ندارم هرکاری میخوای بکن خوب میزو به بهترین نهو چیدم قرار بود امشب بریم فرود گاه تا بپریم ایران بریم داخلش تو مرکزش و از هم جدا شیم
-سلام آوا صبحت بخیر
-سلام خوب خوابیدی؟
-مرسی وسایلاتو جمع نمودی
-الان میرم جمع کننم بذار صبحونه بخورم
-باوشه منم کمکت میکنم
اه تو غلط میکنی میخوای تمرکزمو از دست بدم دیگه اره مرتیکه ااااا آوا زبونتو گاز بگیر ببینم
-آوا کجایی؟
-هیج جا من میرم وسایلارو جمع کنم
-باش منم میام
بلند شدم رفتم اتاق سر کمد خودم چمدونمو در اوردم و گذاشتم کنارم و کشو هارو باز کردم تا لباسامو بردارم هوف این لباسم عاشقشم دیگه خخخخ رنگی رنگیه میپوشمش شبیه جوجه اردک میشم ههاهاهاهاها اخخخ یادش بخیر مامانم بهم میگفت خره گنده اخه موهامم خرگوشی میبستم ادینم بهم میگفت خرگوش خخ ای ای رادی خره اما از تو حرفی ندارم ببرم با خودم لباسامو جمع کردم و دزدکی یکی از لباسای رادینو برداشتم و سریع چپوندم تو چمدونم تا رادین نبینه
-ا تو تموم کردی
-اره توام جمع کن بیا
-باوشه
**********
داریم سوار هواپیما میشیم خو یه سال اینجا زندگی کردم باهاش خاطره دارم نمیشه که به همین اسونیا ترکش کرد یه نگا به خونمون کردم هه خونه منو رادین واقعا که گریه داره تو این یه سال سرنوشت چه ها با من نکرد
آوا شاعرم شدی خیر سرت گمشو ببینم
-بیا شماره پروازمونو گفتن بریم
-باش
دستمو گرفت و راه افتادیم تو هوایپما نشستیم به یاد روز اولی که اومده بودیم افتادم اخ چه کیفی یمیداد از به یاد اوردنش خندم گرفت خخخ عخی سوزانه رو سوزوندم بیچاره ای از دست من چیا نکشید
-داری خاطراتو سیر میکنی
-اره یاد روز اولو سوزان افتادم
با گفتنش رادین خودشم خندید
-ارهه چه کیفی کردیما یا ترکوندن مشباااا
 
  • پیشنهادات
  • Fatemeh.~. asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/03
    ارسالی ها
    3,931
    امتیاز واکنش
    8,047
    امتیاز
    689
    محل سکونت
    اردبیل
    -وای رادی پس بوتیک چی؟
    -هیچی تو ایران یه شعبه زدیم به خاطر زحماتی که تو این یه سال کشیدی
    بیشور ینی تو برو منم میرم خیلی بدی رادین نمیبخشمت خیلی بیشعوری ایشالاه زن بعدیت بره زیر نوزده چرخ که با احساساتم بازی کردی مرتیکه اه یه نفس عمیق کشیدم و ارامشمو حفظ کردم
    -مرسی نمیخوام بابا واس خودت
    -منم عر عر برو دخی خودتو رنگ کن میدونم داری بال در میاری
    -اصلنم
    -باش هرچی تو میگی
    مهماندار اومد و بعد توضیحات لازمه دش بسته شد و ما حرکت کردیم اوفففففف حالا اینهمه ساعتو چچیکار کنم بهترین راه خوابه اومممممم سرمو گذاشتم رو شونه رادین و بخواب رفتم
    -آوا بلند شو یه چیزی بخور ضعف میکنی
    -ها این چیه
    -اب پرتقاله با کیک پاشو
    بلند شدم و نشستم و لیوانو دستم گرفتمو شروع کردم به هورت کشیدن اخ چه کیفی میداد کیکم لومبوندم اممم رادین با دیدن قیافم خندید برو به قیافه عمت بخند بچه پروو بزنم دکورشو عوض کنما
    -چطور بود؟
    -افتضاح این چه اب پرتقالیه؟

    چشاش شد قد نلعبکی-وایی آوا رو نیس که سنگ پای قزوینه
    -ولم کن میخوابم چقدر مونده
    -دو سه ساعت
    -باشه
    و گرفتم خوابیدم
    ********
    -آوا بلند شو داریم فرود میاییم
    مث جت نشستم اممممم شالم سرمه مانتو هم پوشیدم زود ایینه رو در اوردم و خودمو نگاه کردم خوب بودم قرار بود بیان برای استقبالمون هر دو خانواده
    -مهمانان گرامی ما در فرود گاه ...... هستیم خود را اماده فرود بکنید کمر بند خود را ببندید
    خوب من امادم همه چی ارومه من چقدر بد بختم خخخ اینجام شاعری میکنم میبینی اخ که من چقدر با نمکم
     

    Fatemeh.~. asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/03
    ارسالی ها
    3,931
    امتیاز واکنش
    8,047
    امتیاز
    689
    محل سکونت
    اردبیل
    درحالی داشتم پیاده میشدم دست رادینو گرفتم شاید اخرین بارم باشه که دستشو میگیرم ولی خوب اینم یه نعمته
    -آاوا خانومی بریم
    -بریم
    هوف همه منتظر ما بودن از شکیلا جون گرفته تا مامان مریم خودم تا دیدمشون دیوییدم و بغلشون کردم گریه گرفت داشتم گریه میکردم هق هق میکردم همه فک میکردن به خاطر دوری از اونا بوده ولی من به خاطر رادین گریه میکردم
    -آوا دخترم بیا اینجا ببینم رادین اذیتت کرده گوششو بپیچونم هان؟
    رایان-اره زنداداش بزنم فکشو بیارم زمین
    و خودشم غش غش میخندید دیدم که الینا اومد وای عخی این نخود منه وای قلبممممممم منم نخود میخوام وای چه خوشگله
    -ادین-سلام اجی خوبی
    =بغلش کردم -داداشی
    -جان داداشی
    و بعد از شوصون دقیقه و بغـ*ـل وروبوسی نخودو بغلم گرفتم
    -عخی چشم منو دور دیدی داری کیفتو میکنیا یک بلایی سرت بیارم باید مث عمت شیطون باشی اروم نه فهمیدی الانم گریه کن
    و گریه کرد اخ جونم چه حرفامم گوش میده همه خندیدن و رادینم به من خیره شده بود دیگه راه افتادیم بریم خونه من از همون جا رادینو صدا زدم
    -ببین رادین دیگه وقتمون تموم شده تو به خوندات بگو منم میرم خونه میگم
    -اما آوا
    -اما و اگر نداره همین که گفتم
    -باشه پس خدافظ
    -خدافظ به سلامت
    -آوا
    -زهر برو حرف نزن بسمه اینقدر کشیدم
     

    Fatemeh.~. asadi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/03
    ارسالی ها
    3,931
    امتیاز واکنش
    8,047
    امتیاز
    689
    محل سکونت
    اردبیل
    -باشه خدافظ
    اخیش راحت شدم همه رفتیم تو ماشین که نشستم وبه ادین گفتم که موضوع رو به مامانو بابا بگیم شروع کردم
    -مامان و بابای خودم ببینید دخترتون
    ادین-من میگم
    و شروع کرد همه چیو گفتن و هر لحظه مامان و بابا بهت زده تر میدن ونگاهشونو میدوختن بهم
    -بخدا مجبور بودم
    -تو خونه حرف میزنیم
    بعد از 10مین رسیدیم خونه هوف رادین ایناهم اومدن و هردوخانواده نگاشون به منو رادین بود خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین
    -آوا منو نگاه کن
    ******
    -نگاه کردم
    که یهو رادین نشست رو زمین و دستشو کرد تو جیبش یه جععبه در آورد
    -آوا زنم میشی؟
    خشک شده بودم جلو همه اشک از چشام جاری شد د اخه کصافد اینو چرا زود تر نگفتی که من انقدر زجر نکشم وایی خدایا دارم خواب میبینم یه چک زدم به خودم تا ببینم خوابم یا بیدار که فهمیدم بیدارم
    -آوا من از اولش دوستت داشتم ولی میترسیدم بهت بگم تو منو پس بزنی حالا منو قبول داری یانه؟
    همه به من نگا کردن ادین چشاشو باز و بسته کرد ینی اره و منم گفتم
    -رادین منم خیلی دوستت دارم اره زنت میشم
    دوتا خانواده دست زدن و رفتیم خونه همه چی عالی بود همه چی انگار تو این دنیا نبودم و داشتم تو خواب سیر میکردم
    ***
    اه گردنم خشک شد زنیکه یه ساعته منو خوابونده داره سایه میزنه هوف نمیدونم منو شبیه زامبی میکنه والا
    -بلند شید نوبت موهاتونه
    نشستم امروز روز پیوند منو رادینه اصلا برام غیر قابل باور بود یه روزی به رادین برسم رادین همون لباس عروسی که از المان خریدیم رو به من داد و منم کت و شلوار رو امروز خیلی خوشحالم و هیچ موقع از یادم نمیره بعد از نمیدونم چن مین موهامم اماده شد با کمک ارایشگره لباسامو پوشیدم و الان ایینه رو باز کردن واو چی دشدم من حوری کمه رادین منوببینه غش میکنه که
    ارایشگره-وای عروسک شدی خوشبحال دوماد
    و منم نیشمو باز کردم که فیلم بردار اومد تو گفت داماد داره میاد عخی رادینم بیاد ببینم چیشده ؟
    تا وارد شد چشامن زوم شد روش عخی چیشده عشق خودمه دیگه موهاشو فشن داده بودن بالا و با اون کت و شلواره عالی شده بود اونم نگاش رو من بود تا به من رسیدو گل و داد پیشونیمو بوسید ارامش ینی این
    -بفرمائید
    صدای فیلم بردار بود که به ما دستور میداد انقدر بدم میادازشون
    *****
    و زندگی ما هم اینطور به دست قلم سرنوشته نوشته شده بود که اینطورری بهم دیگه برسیم از خدا ممنونم که منو به عشقم رسوند الان دیگه هیچی ازش نمیخوام جز خوشبختی و کنار رادین بودن
    (دوستان ازتون ممنونم اونایی که در طول رمان منو یاری کردن امیدوارم خوشتون بیاد این رمان قلم اولم بود وخیلی دوسش دارم امید وارم مرود قبول واقع شده باشه )
    فاطمه اسدی
    پایان
     

    FATEMEH_R

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2015/09/05
    ارسالی ها
    9,323
    امتیاز واکنش
    41,933
    امتیاز
    1,139
    خسته نباشید

    cbo9_edtn_144619095596511.jpg
     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    خسته نباشید
     

    Reza^^^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/07/01
    ارسالی ها
    420
    امتیاز واکنش
    4,107
    امتیاز
    571
    سلام خدمت شما نویسنده عزیز
    رمان شما جهت حمایت از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما در سایت نگاه دانلود قرار گرفت
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا