آوا
چشامامو باز کردم وایی این پتو رو کی انداخته روم اصلا من چرا اینجا خوابیدم با یاد رادین تو جام پریدم اومده خونه فورا پاشدم و دوییدم تا ببینم اونجاس یا نه که دیدم رو تخت اروم خوابیده خیالم راحت شد خدایا ای کاش زود تر تموم میشد اخخخ رفتم تا صبحونه اماده کنم باید قوی باشی آوا زود خودتو لو نده سه میشه دیدی مث جوجه رنگیا انداختت بیرون غلط کرد میکشمش بیشور اه وجدان ازت بدم میاد ولم کن دیگه همه جا باهامی نمیزاری یه کاریو خوب انجام بدم دلم خنک شه اخه باش من دیگه کاریت ندارم هرکاری میخوای بکن خوب میزو به بهترین نهو چیدم قرار بود امشب بریم فرود گاه تا بپریم ایران بریم داخلش تو مرکزش و از هم جدا شیم
-سلام آوا صبحت بخیر
-سلام خوب خوابیدی؟
-مرسی وسایلاتو جمع نمودی
-الان میرم جمع کننم بذار صبحونه بخورم
-باوشه منم کمکت میکنم
اه تو غلط میکنی میخوای تمرکزمو از دست بدم دیگه اره مرتیکه ااااا آوا زبونتو گاز بگیر ببینم
-آوا کجایی؟
-هیج جا من میرم وسایلارو جمع کنم
-باش منم میام
بلند شدم رفتم اتاق سر کمد خودم چمدونمو در اوردم و گذاشتم کنارم و کشو هارو باز کردم تا لباسامو بردارم هوف این لباسم عاشقشم دیگه خخخخ رنگی رنگیه میپوشمش شبیه جوجه اردک میشم ههاهاهاهاها اخخخ یادش بخیر مامانم بهم میگفت خره گنده اخه موهامم خرگوشی میبستم ادینم بهم میگفت خرگوش خخ ای ای رادی خره اما از تو حرفی ندارم ببرم با خودم لباسامو جمع کردم و دزدکی یکی از لباسای رادینو برداشتم و سریع چپوندم تو چمدونم تا رادین نبینه
-ا تو تموم کردی
-اره توام جمع کن بیا
-باوشه
**********
داریم سوار هواپیما میشیم خو یه سال اینجا زندگی کردم باهاش خاطره دارم نمیشه که به همین اسونیا ترکش کرد یه نگا به خونمون کردم هه خونه منو رادین واقعا که گریه داره تو این یه سال سرنوشت چه ها با من نکرد
آوا شاعرم شدی خیر سرت گمشو ببینم
-بیا شماره پروازمونو گفتن بریم
-باش
دستمو گرفت و راه افتادیم تو هوایپما نشستیم به یاد روز اولی که اومده بودیم افتادم اخ چه کیفی یمیداد از به یاد اوردنش خندم گرفت خخخ عخی سوزانه رو سوزوندم بیچاره ای از دست من چیا نکشید
-داری خاطراتو سیر میکنی
-اره یاد روز اولو سوزان افتادم
با گفتنش رادین خودشم خندید
-ارهه چه کیفی کردیما یا ترکوندن مشباااا
چشامامو باز کردم وایی این پتو رو کی انداخته روم اصلا من چرا اینجا خوابیدم با یاد رادین تو جام پریدم اومده خونه فورا پاشدم و دوییدم تا ببینم اونجاس یا نه که دیدم رو تخت اروم خوابیده خیالم راحت شد خدایا ای کاش زود تر تموم میشد اخخخ رفتم تا صبحونه اماده کنم باید قوی باشی آوا زود خودتو لو نده سه میشه دیدی مث جوجه رنگیا انداختت بیرون غلط کرد میکشمش بیشور اه وجدان ازت بدم میاد ولم کن دیگه همه جا باهامی نمیزاری یه کاریو خوب انجام بدم دلم خنک شه اخه باش من دیگه کاریت ندارم هرکاری میخوای بکن خوب میزو به بهترین نهو چیدم قرار بود امشب بریم فرود گاه تا بپریم ایران بریم داخلش تو مرکزش و از هم جدا شیم
-سلام آوا صبحت بخیر
-سلام خوب خوابیدی؟
-مرسی وسایلاتو جمع نمودی
-الان میرم جمع کننم بذار صبحونه بخورم
-باوشه منم کمکت میکنم
اه تو غلط میکنی میخوای تمرکزمو از دست بدم دیگه اره مرتیکه ااااا آوا زبونتو گاز بگیر ببینم
-آوا کجایی؟
-هیج جا من میرم وسایلارو جمع کنم
-باش منم میام
بلند شدم رفتم اتاق سر کمد خودم چمدونمو در اوردم و گذاشتم کنارم و کشو هارو باز کردم تا لباسامو بردارم هوف این لباسم عاشقشم دیگه خخخخ رنگی رنگیه میپوشمش شبیه جوجه اردک میشم ههاهاهاهاها اخخخ یادش بخیر مامانم بهم میگفت خره گنده اخه موهامم خرگوشی میبستم ادینم بهم میگفت خرگوش خخ ای ای رادی خره اما از تو حرفی ندارم ببرم با خودم لباسامو جمع کردم و دزدکی یکی از لباسای رادینو برداشتم و سریع چپوندم تو چمدونم تا رادین نبینه
-ا تو تموم کردی
-اره توام جمع کن بیا
-باوشه
**********
داریم سوار هواپیما میشیم خو یه سال اینجا زندگی کردم باهاش خاطره دارم نمیشه که به همین اسونیا ترکش کرد یه نگا به خونمون کردم هه خونه منو رادین واقعا که گریه داره تو این یه سال سرنوشت چه ها با من نکرد
آوا شاعرم شدی خیر سرت گمشو ببینم
-بیا شماره پروازمونو گفتن بریم
-باش
دستمو گرفت و راه افتادیم تو هوایپما نشستیم به یاد روز اولی که اومده بودیم افتادم اخ چه کیفی یمیداد از به یاد اوردنش خندم گرفت خخخ عخی سوزانه رو سوزوندم بیچاره ای از دست من چیا نکشید
-داری خاطراتو سیر میکنی
-اره یاد روز اولو سوزان افتادم
با گفتنش رادین خودشم خندید
-ارهه چه کیفی کردیما یا ترکوندن مشباااا