دختر جواب نداد و روی زمین به حالت چهار دست و پا نشست و آروم آروم حرکت کرد به سمت آرش ، بیچاره گلوش خشک شده بود و فکر میکرد هنوز خوابه و نمی دونست کجا فرار کنه و دختر هم همینطور بهش نزدیک میشد . دقیقاً مثل صحنه فیلم حلقه شده بود ، یه مرتبه آرش غش کرد و افتاد
نانا – مجیـــــد ، آرش مُرد
مجید چراغها رو روشن کرد و با خنده دوید بیرون
مجید – ناز شصتت دختر ببین چکار کردی
مجید از آرش که غش کرده بود فیلم و عکس میگرفت و می خندید . بالاخره تونستند آرش را بهوش بیارن ولی بیچاره بدجور شوکه شده بود و نمی تونست درست نفس بکشه . با صدای بچه ها خاله زهرا و محبوبه هم بیدار شدن و اومدن خونه آرش .
خاله زهرا – خدا مرگم بده ، چی شده ؟ چرا آرش اینجوری شده ؟
مجید – نترس مامان یه کم ترسیده
زهرا خانم – محبوبه مادر! یه کم آب قند براش درست ، این بچه امانت خواهرمه . خدا بگم چکارت مجید ، این آتیشا از گور تو بلند میشه
مجید – اِ من چه تقصیر ؟! این از خاله ترسو زاده شده من چه تقصیر دارم . آدم باید جنبه داشته باشه
آرش کم کم حالش جا اومد ، یه نگاه به همه کرد و جریان را برا خاله زهرا و محبوبه تعریف کرد
محبوبه – چقدر بیشعوری مجید ، اصلاً نمی دونم چرا اینقدر شیطونی می کنی ، مگه مردم آزاری چه حسی داره هان ؟!
مجید – اینقدر کیف داره ، اینقدر حال میده ، حیف که از این حس محرومی
زهرا خانم – ببند اون دهنتو . من بچه اینجوری بزرگ کردم ؟ دستت درد نکنه . نانا خانم شما دیگه چرا ؟
نانا – مگه من چکار کردم ! فقط موهامو ریختم تو صورتم ، اینجوری
نانا اینو گفت و دوباره به همون حالتِ موهای ساکورا دختر تو فیلم حلقه ، موهاشو ریخت تو صورتش ، یه مرتبه آرش از جا بلند شد و رفت سمت آپزخونه و داخل کشوی کابینت یک قیچی برداشت و برگشت و با عصبانیت گفت :
آرش – من الان این موهای شش هزار ساله اتو می چینم تا دیگه هـ*ـوس نکنی ساکورا بشی برا من
نانا – اِ نه نه نه باشه باشه ، معذرت می خوام ، معذرت می خوام ...
نانا دور تا دور هال می دوید و آرش هم دنبالش . زهرا خانم واسطه شد و نذاشت دیگه آرش موهای نانا رو بچینه و ختم به خیر شد .
مجید – یعنی خاک ! الان اگه اون موها رو می چیدی فردا پولت از پارو بالا می رفت
محبوبه – تو که به تاریخ علاقه نداری و اینقدر زود حاضری باهاش معامله کنی چرا انتخابش کردی ؟ حکمتش چیه؟
مجید – حکمتش اینه که توش نه اثری از ریاضی هست و نه فیزیک و شیمی و جبر و هندسه و دیفرانسیل و ...
آرش – بسه بسه . تنبل خان تو اگه درس خون بودی که ترم اول مشروط نمی شدی
محبوبه و زهرا خانم – مشـــــــروط ؟؟؟؟!!!
زهرا خانم – چشمم روشن ، مشروط شدی و از ما پهنون کردی
نانا – مجیـــــد ، آرش مُرد
مجید چراغها رو روشن کرد و با خنده دوید بیرون
مجید – ناز شصتت دختر ببین چکار کردی
مجید از آرش که غش کرده بود فیلم و عکس میگرفت و می خندید . بالاخره تونستند آرش را بهوش بیارن ولی بیچاره بدجور شوکه شده بود و نمی تونست درست نفس بکشه . با صدای بچه ها خاله زهرا و محبوبه هم بیدار شدن و اومدن خونه آرش .
خاله زهرا – خدا مرگم بده ، چی شده ؟ چرا آرش اینجوری شده ؟
مجید – نترس مامان یه کم ترسیده
زهرا خانم – محبوبه مادر! یه کم آب قند براش درست ، این بچه امانت خواهرمه . خدا بگم چکارت مجید ، این آتیشا از گور تو بلند میشه
مجید – اِ من چه تقصیر ؟! این از خاله ترسو زاده شده من چه تقصیر دارم . آدم باید جنبه داشته باشه
آرش کم کم حالش جا اومد ، یه نگاه به همه کرد و جریان را برا خاله زهرا و محبوبه تعریف کرد
محبوبه – چقدر بیشعوری مجید ، اصلاً نمی دونم چرا اینقدر شیطونی می کنی ، مگه مردم آزاری چه حسی داره هان ؟!
مجید – اینقدر کیف داره ، اینقدر حال میده ، حیف که از این حس محرومی
زهرا خانم – ببند اون دهنتو . من بچه اینجوری بزرگ کردم ؟ دستت درد نکنه . نانا خانم شما دیگه چرا ؟
نانا – مگه من چکار کردم ! فقط موهامو ریختم تو صورتم ، اینجوری
نانا اینو گفت و دوباره به همون حالتِ موهای ساکورا دختر تو فیلم حلقه ، موهاشو ریخت تو صورتش ، یه مرتبه آرش از جا بلند شد و رفت سمت آپزخونه و داخل کشوی کابینت یک قیچی برداشت و برگشت و با عصبانیت گفت :
آرش – من الان این موهای شش هزار ساله اتو می چینم تا دیگه هـ*ـوس نکنی ساکورا بشی برا من
نانا – اِ نه نه نه باشه باشه ، معذرت می خوام ، معذرت می خوام ...
نانا دور تا دور هال می دوید و آرش هم دنبالش . زهرا خانم واسطه شد و نذاشت دیگه آرش موهای نانا رو بچینه و ختم به خیر شد .
مجید – یعنی خاک ! الان اگه اون موها رو می چیدی فردا پولت از پارو بالا می رفت
محبوبه – تو که به تاریخ علاقه نداری و اینقدر زود حاضری باهاش معامله کنی چرا انتخابش کردی ؟ حکمتش چیه؟
مجید – حکمتش اینه که توش نه اثری از ریاضی هست و نه فیزیک و شیمی و جبر و هندسه و دیفرانسیل و ...
آرش – بسه بسه . تنبل خان تو اگه درس خون بودی که ترم اول مشروط نمی شدی
محبوبه و زهرا خانم – مشـــــــروط ؟؟؟؟!!!
زهرا خانم – چشمم روشن ، مشروط شدی و از ما پهنون کردی
آخرین ویرایش: