نارسیس – خب طی دورانهای مختلف یه سری تغییرات فرهنگی تو ایران اتفاق افتاد ، یکیش هم همین تغییر لباس بود . به نظرم لباس الان خیلی راحت تر از لباس زمان شماست
مهرخ – اما لباسی که ما می پوشیم اجازه نمی دهد یک فرد غریبه بدنمان را ببیند اما لباس شما براحتی اندامهای بدنت را نشان می دهد . بانو نارسیس برای چه حاضرید اینگونه لباس بپوشید ؟ شما بانوی این سرزمین هستید و نباید بگذارید کسی بدنتان را ببیند
نارسیس یه نگاه به مانتویی که پوشیده بود انداخت ، مانتوش کوتاه تا بالای زانو و اندامی بود . به لباس مهرخ نگاه کرد و خجالت کشید . البته نه بخاطر اینکه یه همچین مانتویی پوشیده ، به خاطر این خجالت زده شد که ایران امروز خیلی راحت فرهنگ ایرانی خودش را کنار گذاشته و فرهنگ باخته غرب شده
نارسیس – مهرخ ؟
مهرخ – بله ؟
نارسیس – از این حرفت شرمنده شدم . اما چکار میشه کرد ؟ تو ایران امروز اگه از این لباسا بپوشیم متأسفانه مسخرمون می کنند و بهمون میگن دهاتی یا غربتی . دیگه کسی از این مدل لباسا نمی پوشه ، همه مثل همین مانتویی که پوشیدم ، می پوشند
مهرخ – پس نجابت دختر ایرانی چه می شود ؟
نارسیس – خیلی وقته دیگه خبری از این نجابت نیست . همه دنبال آخرین مدهای روز اروپا و آمریکا هستند و بخاطر اینکه از همه سرتر باشند بیا و ببین چه لباسایی می پوشند . اما هنوز دخترانی هستند که نجیب و پاکدامن دارن زندگی می کنند و اجازه نمیدن مرد غریبه بدن آنها را ببیند
مهرخ – من از این ایران امروز چیزی ندیده ام و نمی دانم چگونه زندگی می کنند اما برای دختر ایرانی به درگاه ایزد بزرگ دعا می کنم
نارسیس – میشه وقتی رسیدیم خونتون یه دست از این لباسا به منم بدی ؟
مهرخ – آری بانو ، هر چند تا که خواستید بردارید . همه را به شما می دهم
نارسیس – ممنون . یک دست کافیه ، وقتی برگشتم خونه خودمون به مامانم میگم همه لباسامو شبیه لباس شما بدوزه
مهرخ – چه زیباست دیدن دختر ایرانی در لباسهایی که برازنده شخصیت و فرهنگ والای اوست
حق با مهرخ هست ، دیدن دختر ایرانی با لباسهای معقول ایرانی ، بسیار زیبا و فخرآفرینه . نارسیس هم به همین موضوع فکر کرد
نارسیس – میگم مهرخ ، بیا یه عکس با هم بندازیم
مهرخ – عکس ؟
نارسیس – آره عکس . اینجوری ...
دست کرد تو جیب مانتوش و موبایلش را در آورد
نارسیس – به این میگن موبایل . ما با این وسیله هر جایی که بریم می تونیم با هم در ارتباط باشیم . خب حالا بیا کنار هم وایستیم و یه عکس یادگاری بگیریم
دست انداخت دور گردن مهرخ و دوتایی لبخند زدند و یه عکس یادگاری انداختند
نارسیس – نگاه چه عکس قشنگی شد
مهرخ – این من هستم ؟
نارسیس – آره ، خیلی قشنگی ، به نظرم اسم مهرخ خیلی برازنده اته
مهرخ – حیرت آور است ، شما تصویری از من و خودتان را درون این وسیله فرستادید
نارسیس – به این میگن عکس و به گرفتن عکس هم میگن عکاسی . ما در دنیای امروزمان هزاران عکاس ماهر داریم که از همه چیز عکس می گیرند
مهرخ – به چه کار می آید ؟
نارسیس – خب اینروزها عکس بهترین کار برای ثبت وقایع و رویدادهاست و همینطور بهترین روش برای ثبت خاطره ها . الان این عکس من و تو هم ثبت خاطره شد . همیشه با دیدن این عکس به یادت هستم
مهرخ – من از دیده هایم تصویر می کشم
نارسیس – وای مهرخ ! تو نقاش هستی ؟
مهرخ – نقاش ؟ من ترسیم کننده دیده های اطرافم هستم
نارسیس – خب دختر به این کارِ تو میگن نقاشی دیگه . به خودت هم میگن نقاش . این خیلی خوبه
مهرخ – متشکرم بانو نارسیس
نارسیس – دیگه نگو بانو ، همون نارسیس کافیه
مهرخ – بله ... معنای نامت چیست ؟
نارسیس – با عرض شرمندگی اسم من یه اسم غربیه ، ایرانی نیست
مهرخ – خودت معنای اسمت را نمی دانی ؟
نارسیس – آره می دونم . معنی ایرانی اسمم میشه نرگس ، اما یه داستان اروپایی داره که برات تعریف می کنم . در زمانهای قدیم ، در یکی از کشورهای اروپایی یه پسر بنام نارسیس بود ، همه بهش می گفتند پسر بسیار زیبایی هست ولی خودش هیچوقت عکس خودشو ندیده بود . یه روز رفت لب رودخانه و خواست آب بخوره که عکسشو تو آب میبینه . بقدری شیفته عکس خودش میشه که میپره تو آب تا عکسشو بگیره ولی سرعت جریان رودخانه زیاد بود و اونم شنا بلد نبود و غرق میشه . بعد از 2 روز از همون جایی که نارسیس غرق شده بود ، کنار رودخانه ، چند تا گل سبز میشه و مردم میگن این گل زیبا همون نارسیسه و اسم این گل را هم میذارن نارسیس . از همون موقع هر وقت در کشورهای غربی پسر یا دختری بدنیا می اومد و زیبا بود اسمشو نارسیس می ذاشتند . ولی تو ایران به این گل میگن نرگس
مهرخ – داستان زیبایی بود . اما چرا نمی خواهی که نرگس صدایت کنند ؟
مهرخ – اما لباسی که ما می پوشیم اجازه نمی دهد یک فرد غریبه بدنمان را ببیند اما لباس شما براحتی اندامهای بدنت را نشان می دهد . بانو نارسیس برای چه حاضرید اینگونه لباس بپوشید ؟ شما بانوی این سرزمین هستید و نباید بگذارید کسی بدنتان را ببیند
نارسیس یه نگاه به مانتویی که پوشیده بود انداخت ، مانتوش کوتاه تا بالای زانو و اندامی بود . به لباس مهرخ نگاه کرد و خجالت کشید . البته نه بخاطر اینکه یه همچین مانتویی پوشیده ، به خاطر این خجالت زده شد که ایران امروز خیلی راحت فرهنگ ایرانی خودش را کنار گذاشته و فرهنگ باخته غرب شده
نارسیس – مهرخ ؟
مهرخ – بله ؟
نارسیس – از این حرفت شرمنده شدم . اما چکار میشه کرد ؟ تو ایران امروز اگه از این لباسا بپوشیم متأسفانه مسخرمون می کنند و بهمون میگن دهاتی یا غربتی . دیگه کسی از این مدل لباسا نمی پوشه ، همه مثل همین مانتویی که پوشیدم ، می پوشند
مهرخ – پس نجابت دختر ایرانی چه می شود ؟
نارسیس – خیلی وقته دیگه خبری از این نجابت نیست . همه دنبال آخرین مدهای روز اروپا و آمریکا هستند و بخاطر اینکه از همه سرتر باشند بیا و ببین چه لباسایی می پوشند . اما هنوز دخترانی هستند که نجیب و پاکدامن دارن زندگی می کنند و اجازه نمیدن مرد غریبه بدن آنها را ببیند
مهرخ – من از این ایران امروز چیزی ندیده ام و نمی دانم چگونه زندگی می کنند اما برای دختر ایرانی به درگاه ایزد بزرگ دعا می کنم
نارسیس – میشه وقتی رسیدیم خونتون یه دست از این لباسا به منم بدی ؟
مهرخ – آری بانو ، هر چند تا که خواستید بردارید . همه را به شما می دهم
نارسیس – ممنون . یک دست کافیه ، وقتی برگشتم خونه خودمون به مامانم میگم همه لباسامو شبیه لباس شما بدوزه
مهرخ – چه زیباست دیدن دختر ایرانی در لباسهایی که برازنده شخصیت و فرهنگ والای اوست
حق با مهرخ هست ، دیدن دختر ایرانی با لباسهای معقول ایرانی ، بسیار زیبا و فخرآفرینه . نارسیس هم به همین موضوع فکر کرد
نارسیس – میگم مهرخ ، بیا یه عکس با هم بندازیم
مهرخ – عکس ؟
نارسیس – آره عکس . اینجوری ...
دست کرد تو جیب مانتوش و موبایلش را در آورد
نارسیس – به این میگن موبایل . ما با این وسیله هر جایی که بریم می تونیم با هم در ارتباط باشیم . خب حالا بیا کنار هم وایستیم و یه عکس یادگاری بگیریم
دست انداخت دور گردن مهرخ و دوتایی لبخند زدند و یه عکس یادگاری انداختند
نارسیس – نگاه چه عکس قشنگی شد
مهرخ – این من هستم ؟
نارسیس – آره ، خیلی قشنگی ، به نظرم اسم مهرخ خیلی برازنده اته
مهرخ – حیرت آور است ، شما تصویری از من و خودتان را درون این وسیله فرستادید
نارسیس – به این میگن عکس و به گرفتن عکس هم میگن عکاسی . ما در دنیای امروزمان هزاران عکاس ماهر داریم که از همه چیز عکس می گیرند
مهرخ – به چه کار می آید ؟
نارسیس – خب اینروزها عکس بهترین کار برای ثبت وقایع و رویدادهاست و همینطور بهترین روش برای ثبت خاطره ها . الان این عکس من و تو هم ثبت خاطره شد . همیشه با دیدن این عکس به یادت هستم
مهرخ – من از دیده هایم تصویر می کشم
نارسیس – وای مهرخ ! تو نقاش هستی ؟
مهرخ – نقاش ؟ من ترسیم کننده دیده های اطرافم هستم
نارسیس – خب دختر به این کارِ تو میگن نقاشی دیگه . به خودت هم میگن نقاش . این خیلی خوبه
مهرخ – متشکرم بانو نارسیس
نارسیس – دیگه نگو بانو ، همون نارسیس کافیه
مهرخ – بله ... معنای نامت چیست ؟
نارسیس – با عرض شرمندگی اسم من یه اسم غربیه ، ایرانی نیست
مهرخ – خودت معنای اسمت را نمی دانی ؟
نارسیس – آره می دونم . معنی ایرانی اسمم میشه نرگس ، اما یه داستان اروپایی داره که برات تعریف می کنم . در زمانهای قدیم ، در یکی از کشورهای اروپایی یه پسر بنام نارسیس بود ، همه بهش می گفتند پسر بسیار زیبایی هست ولی خودش هیچوقت عکس خودشو ندیده بود . یه روز رفت لب رودخانه و خواست آب بخوره که عکسشو تو آب میبینه . بقدری شیفته عکس خودش میشه که میپره تو آب تا عکسشو بگیره ولی سرعت جریان رودخانه زیاد بود و اونم شنا بلد نبود و غرق میشه . بعد از 2 روز از همون جایی که نارسیس غرق شده بود ، کنار رودخانه ، چند تا گل سبز میشه و مردم میگن این گل زیبا همون نارسیسه و اسم این گل را هم میذارن نارسیس . از همون موقع هر وقت در کشورهای غربی پسر یا دختری بدنیا می اومد و زیبا بود اسمشو نارسیس می ذاشتند . ولی تو ایران به این گل میگن نرگس
مهرخ – داستان زیبایی بود . اما چرا نمی خواهی که نرگس صدایت کنند ؟