خلاصه:
باران سالهاست که تنهاست...با برادرش....شبیه دخترهایی اطرافمان نیست...یاور زنان ایدزی....با مردان....کودکان ولگرد...همسایه کامیاری می شود که نابغه است... باسحر....اینها در گردونه ...زندگی...باهم روبرو می شوند.... و فرهاد که آشنایی قدیمی باران است...
سالهاست دنبال آرامشم...دستهای سردم را بگیر..... و مرا از تاریکی به روشنایی ببر...داستانی که میان سرمایی دردها و غمها باعشق ومهربانی تولدی دوباره میشود..زادن دوباره از خاکستر وجودی چون ققنوس...داستانی متفاوت با هر آنچه خواندید...و رازهایی که در انتها باز میشوند...
باران سالهاست که تنهاست...با برادرش....شبیه دخترهایی اطرافمان نیست...یاور زنان ایدزی....با مردان....کودکان ولگرد...همسایه کامیاری می شود که نابغه است... باسحر....اینها در گردونه ...زندگی...باهم روبرو می شوند.... و فرهاد که آشنایی قدیمی باران است...
سالهاست دنبال آرامشم...دستهای سردم را بگیر..... و مرا از تاریکی به روشنایی ببر...داستانی که میان سرمایی دردها و غمها باعشق ومهربانی تولدی دوباره میشود..زادن دوباره از خاکستر وجودی چون ققنوس...داستانی متفاوت با هر آنچه خواندید...و رازهایی که در انتها باز میشوند...
آخرین ویرایش: