به خانوادم که همگی گوشه ای از سالنو اشغال کرده بودن رفتمو دلتنگی هامونو بهم ابراز کردیم... همه از دلیل نبودنم از دلیل رفتنم میپرسیدنو جواب من در مقابل همشون این بود که رفتم تا درسمو تموم کنم.
حسابی که چلونده شدمو تف مالیم کردن متوجه دماغ باد کرده ایلا که نشون از عصبانیت و قهرش میداد شدم.
_باد تو دماغت ننداز طلاقت میدنا.
فکر میکردم جلو جمع رعایت کنه ولی بدون رودربایسی سقلمه محکمو مشهودی به کلیه م زد که کلا بر فناش داد.
_انقدر بیشعوری نمیفهمی قبل رفتن یه کلمه گ..... بخوری دارم میرم
_نمیخواستم کسی جلومو بگیره
اخمشو غلیظ تر کردو گفت... باشه نزدیکم نشو حوصلتو ندارم.
دهنمو نزدیک گوشش بردمو زودی گفتم.
_نمیدونی چیشده پس هیچی نگو
خداروشکر حس فضولیش به دادم رسیدو دست از روند تدافعیش برداشت
_مگه چیشده؟
_بعدا برات میگم
برای عوض شدن بحث و تموم کردن موضوع ادامه دادم.
_بچه من وقت زن گرفتنش شده تو هنوز یه دختر واسه ما نیاوردی؟
دوباره ضربه شصتشو بهم چشوندو گفت
_عمرا بزارم مادر شوهر دختر مظلومم بشی
_اصلا از قدیم گفتن مادرو ببین دخترو ببر... نخواستیم اقا نخواستیم... پسر من یه ذره س... تاب مقابله با سقلمه های مادر دختریه شمارو نداره
با هم خندیدیمو کلی فش که نشون از خوش اومدن از حرفام داشتو بارم کرد.
خبر اومدن عروس داماد باعث شد مجلس حسابی ب ه همهمه بیفته. منم به سمت در ورودی رفتم تا به گروه سما { رقـ*ـص کوردی جلوی عروسو داماد در بدو ورود به سالن به نشون خوش امد گویی و جشن وپایکوبی از به هم رسیدن زوج } ملحق شم.
شروع به خوندن اهنگ کوردی با ریتم تندی کردن تا با ریتم سمای ما هماهنگ باشه.
سویبه خانم سویبه.... دنیا وفای نماوه..... عاشق دلی رنجاوه.....
{سویبه خانوم سویبه.....تو دنیا وفا نمونده......عاشقا دلشون شکسته}
خنده سر لیوت سویبه...وکو جاران نماوه....
{خنده های روی لبت سویبه..... مثل قبلا نمونده}
خنده سر لیوت سویب..... وک بفری چیو تواوه....
{خنده های روی لبت سویبه..... مثل برف کوه اب شده}
کاتی دیو دتبینم..... یا دی دروی ب ریگا.....
{زمانی که میایو میبینمت..... یا میایو میری و قدم میزنی}
عالم عاشقی بالاتن.... چاوکت جوانه سویبه.....
{همه دنیا عاشق قدو قیافه ت میشن..... چشمات خیلی خوشکله سویبه}
او کاتی که دنالم..... چاوی کاله م له وونه.....
{زمانی که مینالمو ناراحتم..... دلیلش اینکه چشمای خوشکله سویبه رو گم کردم و نمیبینمش}
چاو دگیرم نایبینم..... او نورو دیده منه....
{ چشامو میچرخونم ولی پیداش نمیکنم..... اون نورو دیده منه}
هماهنگ با ریتم اهنگ دخترا و پسرا جلوشون رقـ*ـص کوردی میکردنو ادم بزرگا وسنو سال دار هام روی سرشون پول میریختن. قبل رفتن سر جاشون یه دور دور سالن چرخیدنو به همه مهمانها خوش امد گفتن.
منو سارا دست همو گرفته بودیمو دو نفری میرقصیدیم. دارابم همش مواظب بود بچه هایی که میان پولارو بردارن به عروس داماد نخورنو باعث زمین خوردنشون بشن.
حس سلمازو درک میکنم..... یه زمانی من جای اون بودم.
وقتی سرجاشون نشستن سه دور دورشون با رقـ*ـص کرودی چرخیدیمو بالاخره رضایت دادیم که دست از سرشون برداریم.
از کنار داراب که رد میشدم دستمو گرفتو نذاشت به راهم ادامه بدم و همزمانم با مرد جلوروش حرف میزد. چند دقیقه صبر کردم تا حرفاشون تموم شدو بالاخره روشو به سمت من برگردوند.
_این همه کرشمه برای چیه؟
متعجب نگاش کردم
_کدوم کرشمه؟
سرشو تکون دادو دستی تو موهاش کشیدو منو همونجا ول کردو رفت
پسره یه روانی.... اگه دست اون باشه تو خونه زندانیم میکنه که کسی منو نبینه.
اخرین چیزی که فکر میکردم بلدم نازو کرشمه بود. من که از اول همیشه تیپو رفتارم پسرونه بود و از اولو دوم دبیرستان تازه موهامو دراز کردمو دخترونه تیپ زدم چطور فرصت یاد گرفتن نازو کرشمه رو داشته باشم اخه؟
بعدشم تو ایتالیا که عمرا خواستار جلب توجه نبودم..... یه دختر تنها جلب توجه میخواد چیکار اخه؟.... اصلا به شغلمم نمیخورد که ناز کنم.... حالا اقا میگه انقدر با ناز رفتار نکن.
من میگم دیوونه ست شما فقط تاییدم کنین
حسابی که چلونده شدمو تف مالیم کردن متوجه دماغ باد کرده ایلا که نشون از عصبانیت و قهرش میداد شدم.
_باد تو دماغت ننداز طلاقت میدنا.
فکر میکردم جلو جمع رعایت کنه ولی بدون رودربایسی سقلمه محکمو مشهودی به کلیه م زد که کلا بر فناش داد.
_انقدر بیشعوری نمیفهمی قبل رفتن یه کلمه گ..... بخوری دارم میرم
_نمیخواستم کسی جلومو بگیره
اخمشو غلیظ تر کردو گفت... باشه نزدیکم نشو حوصلتو ندارم.
دهنمو نزدیک گوشش بردمو زودی گفتم.
_نمیدونی چیشده پس هیچی نگو
خداروشکر حس فضولیش به دادم رسیدو دست از روند تدافعیش برداشت
_مگه چیشده؟
_بعدا برات میگم
برای عوض شدن بحث و تموم کردن موضوع ادامه دادم.
_بچه من وقت زن گرفتنش شده تو هنوز یه دختر واسه ما نیاوردی؟
دوباره ضربه شصتشو بهم چشوندو گفت
_عمرا بزارم مادر شوهر دختر مظلومم بشی
_اصلا از قدیم گفتن مادرو ببین دخترو ببر... نخواستیم اقا نخواستیم... پسر من یه ذره س... تاب مقابله با سقلمه های مادر دختریه شمارو نداره
با هم خندیدیمو کلی فش که نشون از خوش اومدن از حرفام داشتو بارم کرد.
خبر اومدن عروس داماد باعث شد مجلس حسابی ب ه همهمه بیفته. منم به سمت در ورودی رفتم تا به گروه سما { رقـ*ـص کوردی جلوی عروسو داماد در بدو ورود به سالن به نشون خوش امد گویی و جشن وپایکوبی از به هم رسیدن زوج } ملحق شم.
شروع به خوندن اهنگ کوردی با ریتم تندی کردن تا با ریتم سمای ما هماهنگ باشه.
سویبه خانم سویبه.... دنیا وفای نماوه..... عاشق دلی رنجاوه.....
{سویبه خانوم سویبه.....تو دنیا وفا نمونده......عاشقا دلشون شکسته}
خنده سر لیوت سویبه...وکو جاران نماوه....
{خنده های روی لبت سویبه..... مثل قبلا نمونده}
خنده سر لیوت سویب..... وک بفری چیو تواوه....
{خنده های روی لبت سویبه..... مثل برف کوه اب شده}
کاتی دیو دتبینم..... یا دی دروی ب ریگا.....
{زمانی که میایو میبینمت..... یا میایو میری و قدم میزنی}
عالم عاشقی بالاتن.... چاوکت جوانه سویبه.....
{همه دنیا عاشق قدو قیافه ت میشن..... چشمات خیلی خوشکله سویبه}
او کاتی که دنالم..... چاوی کاله م له وونه.....
{زمانی که مینالمو ناراحتم..... دلیلش اینکه چشمای خوشکله سویبه رو گم کردم و نمیبینمش}
چاو دگیرم نایبینم..... او نورو دیده منه....
{ چشامو میچرخونم ولی پیداش نمیکنم..... اون نورو دیده منه}
هماهنگ با ریتم اهنگ دخترا و پسرا جلوشون رقـ*ـص کوردی میکردنو ادم بزرگا وسنو سال دار هام روی سرشون پول میریختن. قبل رفتن سر جاشون یه دور دور سالن چرخیدنو به همه مهمانها خوش امد گفتن.
منو سارا دست همو گرفته بودیمو دو نفری میرقصیدیم. دارابم همش مواظب بود بچه هایی که میان پولارو بردارن به عروس داماد نخورنو باعث زمین خوردنشون بشن.
حس سلمازو درک میکنم..... یه زمانی من جای اون بودم.
وقتی سرجاشون نشستن سه دور دورشون با رقـ*ـص کرودی چرخیدیمو بالاخره رضایت دادیم که دست از سرشون برداریم.
از کنار داراب که رد میشدم دستمو گرفتو نذاشت به راهم ادامه بدم و همزمانم با مرد جلوروش حرف میزد. چند دقیقه صبر کردم تا حرفاشون تموم شدو بالاخره روشو به سمت من برگردوند.
_این همه کرشمه برای چیه؟
متعجب نگاش کردم
_کدوم کرشمه؟
سرشو تکون دادو دستی تو موهاش کشیدو منو همونجا ول کردو رفت
پسره یه روانی.... اگه دست اون باشه تو خونه زندانیم میکنه که کسی منو نبینه.
اخرین چیزی که فکر میکردم بلدم نازو کرشمه بود. من که از اول همیشه تیپو رفتارم پسرونه بود و از اولو دوم دبیرستان تازه موهامو دراز کردمو دخترونه تیپ زدم چطور فرصت یاد گرفتن نازو کرشمه رو داشته باشم اخه؟
بعدشم تو ایتالیا که عمرا خواستار جلب توجه نبودم..... یه دختر تنها جلب توجه میخواد چیکار اخه؟.... اصلا به شغلمم نمیخورد که ناز کنم.... حالا اقا میگه انقدر با ناز رفتار نکن.
من میگم دیوونه ست شما فقط تاییدم کنین