بعد از اینکه آدرس رو به آریا داد ،سریع از عمارت پدریمون بیرون زد. منم از جام بلند شدم و تصمیم گرفتم به یاد قدیما
به اتاق کودکیم سر بزنم. به طبقه بالا رفتم و وارد اتاقم شدم. همه چیز تمیز و مرتب بود،مثل همیشه! نگاهی به تخت کردم،خندم گرفت. کاش هرگز بزرگ نمیشدم!
کنار تختم نشستم،یاد لوگوهام افتادمکه همیشه سرشون با آریا دعوا داشتم.دستم رو زیر تخت کردم و کارتون لوگوهام رو بیرون آوردم. بازش کردم و چند قطعش رو برداشتم که چشمم به یه دفتر افتاد. برش داشتم،این دفتر مال من نبود! بازش کردم،تو اولین صفحه نوشته بود.
" گناهکار و قربانی شدم بعد رفتنت!"
چشام بیشتر گرد شد.صدای خدمتکاری پشت در من رو از جا پروند.
_ آقا خانوم بزرگ کارتون دارن!
گفتم :
_ الان میام.
دفتر رو زیر بلوزم پنهون کردم.لوگو ها رو تو کارتون ریختم و زیر تخت گذاشتم و سریع پایین رفتم. وقتی رفتم پایین مادر در مورد رفتن به خارج اصرار کرد. میگفت برم خارج و اونجا پیش آریا باشم اما با مخالفت شدید من روبه رو شد. خیلی عجله داشتم برای خوندن ادامه دفتری که حتی نمیدونستم برای کیه. برای همین سریع از پیش مادر به عمارت خودم رفتم . داخل اتاقم رفتم و دستور دادم کسی مزاحم نشه . دفتر رو از زیر بلوزم بیرون آوردم و روی تخت نشستم و شروع کردم به خوندن .
" فکر میکردم تو کنارم میمونی سپهر. انتظار هر چیزی رو داشتم جز خــ ـیانـت!
حالا که منو ول کردی رفتی، حالا که بدون هیچ بهونه قانع کننده ای به ساناز دل بستی ، منم دیگه نمیتونم ساکت بمونم .آماده باش سپهر! گلرخت قراره خیلی تغییر کنه"
خیلی گیج بودم.
" من گلرخ راد پور در کنار سپهر رادخو خوشبخت ترین عالم بودم ! ( دهنم باز مونده بود) وقتی برای اولین بار بهم گفتی دوسم داری ، وقتی منو از پدرم خواستگاری کردی باور داشتم زندگی به روم خندیده. هرگز فکر نمیکردم رئیس شرکتی که توش کار میکردم و همیشه بهش علاقه داشتم به من علاقه داشته باشه. من از یه خانواده متوسط بودم و تو یه مرد بی همتا! عاشقت بودم و فکر میکردم تو هم همین طوری...!"
به اتاق کودکیم سر بزنم. به طبقه بالا رفتم و وارد اتاقم شدم. همه چیز تمیز و مرتب بود،مثل همیشه! نگاهی به تخت کردم،خندم گرفت. کاش هرگز بزرگ نمیشدم!
کنار تختم نشستم،یاد لوگوهام افتادمکه همیشه سرشون با آریا دعوا داشتم.دستم رو زیر تخت کردم و کارتون لوگوهام رو بیرون آوردم. بازش کردم و چند قطعش رو برداشتم که چشمم به یه دفتر افتاد. برش داشتم،این دفتر مال من نبود! بازش کردم،تو اولین صفحه نوشته بود.
" گناهکار و قربانی شدم بعد رفتنت!"
چشام بیشتر گرد شد.صدای خدمتکاری پشت در من رو از جا پروند.
_ آقا خانوم بزرگ کارتون دارن!
گفتم :
_ الان میام.
دفتر رو زیر بلوزم پنهون کردم.لوگو ها رو تو کارتون ریختم و زیر تخت گذاشتم و سریع پایین رفتم. وقتی رفتم پایین مادر در مورد رفتن به خارج اصرار کرد. میگفت برم خارج و اونجا پیش آریا باشم اما با مخالفت شدید من روبه رو شد. خیلی عجله داشتم برای خوندن ادامه دفتری که حتی نمیدونستم برای کیه. برای همین سریع از پیش مادر به عمارت خودم رفتم . داخل اتاقم رفتم و دستور دادم کسی مزاحم نشه . دفتر رو از زیر بلوزم بیرون آوردم و روی تخت نشستم و شروع کردم به خوندن .
" فکر میکردم تو کنارم میمونی سپهر. انتظار هر چیزی رو داشتم جز خــ ـیانـت!
حالا که منو ول کردی رفتی، حالا که بدون هیچ بهونه قانع کننده ای به ساناز دل بستی ، منم دیگه نمیتونم ساکت بمونم .آماده باش سپهر! گلرخت قراره خیلی تغییر کنه"
خیلی گیج بودم.
" من گلرخ راد پور در کنار سپهر رادخو خوشبخت ترین عالم بودم ! ( دهنم باز مونده بود) وقتی برای اولین بار بهم گفتی دوسم داری ، وقتی منو از پدرم خواستگاری کردی باور داشتم زندگی به روم خندیده. هرگز فکر نمیکردم رئیس شرکتی که توش کار میکردم و همیشه بهش علاقه داشتم به من علاقه داشته باشه. من از یه خانواده متوسط بودم و تو یه مرد بی همتا! عاشقت بودم و فکر میکردم تو هم همین طوری...!"
آخرین ویرایش توسط مدیر: