- عضویت
- 2016/10/06
- ارسالی ها
- 440
- امتیاز واکنش
- 16,874
- امتیاز
- 794
- سن
- 25
رو پاهام میشینم و کاسه ی شیر و کنار باغچه میزارم.چشم میچرخونم توی باغچه و روی دیوار نیستش!
_فکر کنم خواب مونده.
بلند میشم و برمیگردم سمتش.
سورنا_صبح بخیر
_سلام صبح بخیر.پیداش میشه!
میخنده:
سورنا_اگه مثله تو خوابالو باشه به این زودیا پیداش نمیشه
نگاهم به لباش میوفته.حس میکنم جای لباش رو سرم داغ میشه.
همونجور که لبخند رو لباشه میره سمته در کافه.
سورنا_نمیای؟
به خودم میام و دنبالش وارد کافه میشم.
آهنگ شادی در حال پخشه و صدای بچه ها از آشپزخونه میاد
وارد آشپزخونه میشیم.سورن با بچه ها مشغوله حرف زدن میشه.برمیگردم سراغ کیک و با همزن به جونه خمیر میافتم.
کی باید ازش واسه کادو تشکر کنم؟زیر چشمی نگاهی بهشون میندازم.سورن گوشی سیاوش و گرفته و به اس ام اس تازه ای که واسش اومده نگاه میکنه و بلوط هم آویزون شده ازش:
بلوط_جون من سورن بده بببینم کیه؟دختره؟؟؟؟
سورنا دستشو بالا گرفته و بلوطم سعی داره گوشی ازش بگیره.
سورنا_هرکی به نفعم کار کنه گوشی و میدم بهش.
سیا حرصی میخنده:
سیاوش_مرتیکه میخوای خونه خرابم کنی؟
بلوط سمت سیا جیغ میکشه:
بلوط_سیاوش!!کیه مگه هان؟؟
سورنا با قیافه ای موزی میگه.
سورنا_بلوط به خاطره خودت میگم نبین
فربد میخنده.
فربد_اگه رابطت واست مهمه و میخوای دووم داشته باشه بیا برو سر کارت.
صدای اس ام اس دوباره از گوشیه سیا بلند میشه.
بلوط واقعا عصبی میشه:
بلوط_سیاوش خودت گوشی و بگیر و بده بهم زود باش
سیاش سمت قهوه ساز میره:
سیاوش_سورن بده بهش
سورنا در حالی که به صفحه ی گوشی نگاه میکنه سری از تاسف تکون میده:
سورنا_اوکی سیا میخوای کات کنی پس.
فربد_بده من ببینم !
سورن گوشی و پرت میکنه و فربد رو هوا میگیرتش
بلوط میز و دور میزنه و این بار آویزون فربد میشه:
بلوط_بدش من فربد
فربد نگاه نگرانی به بلوط میندازه:
فربد_خودت خواستیا!!!
مایه ی آماده شده کیک و توی ظرفش میریزم..
علیرضا با کیسه های خرید وارد آشپزخونه میشه و به همه سلام میده.سیاوش کمکمش میره و وسایلارو جابه جا میکنن
آرام گوشی و از دسته فربد بیرون میکشه و پرت میکنه سمته بلوط.نگاهم به سورن و فربد میوفته که جا خوردن
بلوط با قیافه ای بهت زده به صفحه گوشی خیره شده ب صدای آرومی میگه:
بلوط_سیاوش؟
سیاوش کنار یخچال اسموتی های آماده رو میچینه و صدای بلوط و نمیشنوه.
بلوط این بار داد میزنه:
بلوط_سیاوش این کیه؟
هان!!یعنی واقعا کسیه!!اینا که داشتن شوخی میکردن!!!
سیاوش با خنده برمیگرده سمته بلوط:
سیا_بازیتون گرفته ها!!از این اس ام اس تبلیغاتیاست دیگه!
بلوط خیره بهش نگاه میکنه و هیچکس حرفی نمیزنه.سورنا کلافه دست تو موهاش میکشه و آرام پرسش گرانه به فربد نگاه میکنه.
ظرف کیک و که میخواستم بزارم تو فر رو میز میزارم.نگاه عصبیه بلوط نگران کنندست
بلوط_کیه این؟
سیاوش در یخچال و میبنده و سمت بلوط میره.
گوشی و از دست بلوط بیرون میکشه:
سیاوش_چی میگی واس...
به اس ام اس خیره میمونه
_فکر کنم خواب مونده.
بلند میشم و برمیگردم سمتش.
سورنا_صبح بخیر
_سلام صبح بخیر.پیداش میشه!
میخنده:
سورنا_اگه مثله تو خوابالو باشه به این زودیا پیداش نمیشه
نگاهم به لباش میوفته.حس میکنم جای لباش رو سرم داغ میشه.
همونجور که لبخند رو لباشه میره سمته در کافه.
سورنا_نمیای؟
به خودم میام و دنبالش وارد کافه میشم.
آهنگ شادی در حال پخشه و صدای بچه ها از آشپزخونه میاد
وارد آشپزخونه میشیم.سورن با بچه ها مشغوله حرف زدن میشه.برمیگردم سراغ کیک و با همزن به جونه خمیر میافتم.
کی باید ازش واسه کادو تشکر کنم؟زیر چشمی نگاهی بهشون میندازم.سورن گوشی سیاوش و گرفته و به اس ام اس تازه ای که واسش اومده نگاه میکنه و بلوط هم آویزون شده ازش:
بلوط_جون من سورن بده بببینم کیه؟دختره؟؟؟؟
سورنا دستشو بالا گرفته و بلوطم سعی داره گوشی ازش بگیره.
سورنا_هرکی به نفعم کار کنه گوشی و میدم بهش.
سیا حرصی میخنده:
سیاوش_مرتیکه میخوای خونه خرابم کنی؟
بلوط سمت سیا جیغ میکشه:
بلوط_سیاوش!!کیه مگه هان؟؟
سورنا با قیافه ای موزی میگه.
سورنا_بلوط به خاطره خودت میگم نبین
فربد میخنده.
فربد_اگه رابطت واست مهمه و میخوای دووم داشته باشه بیا برو سر کارت.
صدای اس ام اس دوباره از گوشیه سیا بلند میشه.
بلوط واقعا عصبی میشه:
بلوط_سیاوش خودت گوشی و بگیر و بده بهم زود باش
سیاش سمت قهوه ساز میره:
سیاوش_سورن بده بهش
سورنا در حالی که به صفحه ی گوشی نگاه میکنه سری از تاسف تکون میده:
سورنا_اوکی سیا میخوای کات کنی پس.
فربد_بده من ببینم !
سورن گوشی و پرت میکنه و فربد رو هوا میگیرتش
بلوط میز و دور میزنه و این بار آویزون فربد میشه:
بلوط_بدش من فربد
فربد نگاه نگرانی به بلوط میندازه:
فربد_خودت خواستیا!!!
مایه ی آماده شده کیک و توی ظرفش میریزم..
علیرضا با کیسه های خرید وارد آشپزخونه میشه و به همه سلام میده.سیاوش کمکمش میره و وسایلارو جابه جا میکنن
آرام گوشی و از دسته فربد بیرون میکشه و پرت میکنه سمته بلوط.نگاهم به سورن و فربد میوفته که جا خوردن
بلوط با قیافه ای بهت زده به صفحه گوشی خیره شده ب صدای آرومی میگه:
بلوط_سیاوش؟
سیاوش کنار یخچال اسموتی های آماده رو میچینه و صدای بلوط و نمیشنوه.
بلوط این بار داد میزنه:
بلوط_سیاوش این کیه؟
هان!!یعنی واقعا کسیه!!اینا که داشتن شوخی میکردن!!!
سیاوش با خنده برمیگرده سمته بلوط:
سیا_بازیتون گرفته ها!!از این اس ام اس تبلیغاتیاست دیگه!
بلوط خیره بهش نگاه میکنه و هیچکس حرفی نمیزنه.سورنا کلافه دست تو موهاش میکشه و آرام پرسش گرانه به فربد نگاه میکنه.
ظرف کیک و که میخواستم بزارم تو فر رو میز میزارم.نگاه عصبیه بلوط نگران کنندست
بلوط_کیه این؟
سیاوش در یخچال و میبنده و سمت بلوط میره.
گوشی و از دست بلوط بیرون میکشه:
سیاوش_چی میگی واس...
به اس ام اس خیره میمونه
آخرین ویرایش توسط مدیر: