آخرش گیچ شدم واقعا تعجب آوره با اون همه قدرتی که نیک داشت و اون تبادل خونی که با دنیل انجام داده بود ذهن دنیل رو می خوند و اینکه دنیل چنان نقشش رو خوب بازی کرده بود که حتی منو راوی داستان و به خصوص نیک رو گول زده بود دوراز انتظار و تا حد امکان بعیده..ولی یه فرضیه اومد تو ذهنم ..اینکه احتمالا دنیل یه جورایی طلسم شده و طبق یه نقشه ی برنامه ریزی شده و اون حرکات و نقش ها رو انجام داده تا بتونن طبق نقشه هلن رو گیر بندازن...(.وای واقعا جالب شده..خیلی دوست دارم جلد دوم رو سریعتر شروع کنی به نوشتن اما این هم دور از انتظاره)...خب بالاخره خسته نباشی