************
آوا
اهههه مرده شورتو ببرن کیانی مرتیکه کچل شبیهه آدم خوره ها ولی نمیدونم خودشو چی میدونه اومده پایان نامه رو داده میگه تا هفته بعد آماده کن آخه امل من چجوری تو یه هفته 250 صفحه تحقیق بنویسم آخ یه چیزیشم داغمو تازه کرد که میگه تو باید با آقای ایرانیان کار کنی حالا من برم به اون گودزیلاه چی بگم حالا اینو ولش میخواییم امشب بریم خواستگاری درد لباس منو کشت
-الو
-هانن
-کجایی تو یه ساعته صدات میزنم
-اه تینا حالا من به اون گودزیلا چی بگم
-کیلیم چی هر استاد گفتو میگی دیگه
-زرشک اونو که خودمم میدونم که منگول برم شرکتش یا زنگ بزنم یا اس بدم
-برو شرکتش اینطوری راحت تری
-ممنونم از راهنماییت
-خواهش
اونو پیاده کردمو حرکت کردم سمت شرکتش شرکت صادرات و واردات لوازم پزشکی ایرانیان رفتم داخل طبقه 4بود داخل شرکتش رفتم عجب جای زیبای بود والاااااااا منشی که منو تازه دیده بود گفت:
-کاری داشتین
- بله من از شرکت فرهمند اومدم
-یک لحظه
-بفرمایین تو
درو زدمو وارد شدم دکور قرمزو سیاه مبلای قرمز چرم خودشم مغرورانه نشسته بود رو صندلی اصلی سرشوکه آورد بالا منو دید خیلی تعجب کرد منم ریلکس نشستم و گفتم:
-سلام احوال شریف
-ممنونم چیزی شده اومدی اینجا
-آره برو از استاد خنگت بپرس مرتیکه کچل
-خانم درست صحبت کن
-والا حالا انگار دروغ میگم برو با آقای ایرانیان کار کن
-خب برای پایان نامه از من کمک میخواییین
-بعـــــــــــــــــــله دیگه آی کیوت زیر صفره ها
-باید فکر کنم
-از خداتم باشه من با توکار کنم انگار دختره بایدد فکر کنم باید تا فردا همین موقع جوابمو بدی فهمیدی ؟عایا؟
-باشه
اومدم بیرون و درو بستم مرتیکه فک کردی کی هستی تو یه تار موی گندیده منم نمیشی حرکت کردم سمت ماشین گوشیم ویبره رفت حتما یلدا بود گرفتم دم گوشم
-بناللللللللل اعصابم خط خطیه ها
-ایول تونستم اعصابتو خراب کنم زنگ زدم بگم باشه ولی یه شرط داره ها
-ای تو روحت از الان شروع کردی
-ساکت
-حالا شرطتو بگو ببینم
-باید یه مدت نقش زنمو بازی کنی
-چی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
-چیه گوشم پاره شد تصمیم با خودته تا ده میشمرم1
پایانامه
رادین
بدبختی
-5/9و10
-رادین
-نشنیدم
-مگه کری گفتم رادین قبول شرطت
آوا
اهههه مرده شورتو ببرن کیانی مرتیکه کچل شبیهه آدم خوره ها ولی نمیدونم خودشو چی میدونه اومده پایان نامه رو داده میگه تا هفته بعد آماده کن آخه امل من چجوری تو یه هفته 250 صفحه تحقیق بنویسم آخ یه چیزیشم داغمو تازه کرد که میگه تو باید با آقای ایرانیان کار کنی حالا من برم به اون گودزیلاه چی بگم حالا اینو ولش میخواییم امشب بریم خواستگاری درد لباس منو کشت
-الو
-هانن
-کجایی تو یه ساعته صدات میزنم
-اه تینا حالا من به اون گودزیلا چی بگم
-کیلیم چی هر استاد گفتو میگی دیگه
-زرشک اونو که خودمم میدونم که منگول برم شرکتش یا زنگ بزنم یا اس بدم
-برو شرکتش اینطوری راحت تری
-ممنونم از راهنماییت
-خواهش
اونو پیاده کردمو حرکت کردم سمت شرکتش شرکت صادرات و واردات لوازم پزشکی ایرانیان رفتم داخل طبقه 4بود داخل شرکتش رفتم عجب جای زیبای بود والاااااااا منشی که منو تازه دیده بود گفت:
-کاری داشتین
- بله من از شرکت فرهمند اومدم
-یک لحظه
-بفرمایین تو
درو زدمو وارد شدم دکور قرمزو سیاه مبلای قرمز چرم خودشم مغرورانه نشسته بود رو صندلی اصلی سرشوکه آورد بالا منو دید خیلی تعجب کرد منم ریلکس نشستم و گفتم:
-سلام احوال شریف
-ممنونم چیزی شده اومدی اینجا
-آره برو از استاد خنگت بپرس مرتیکه کچل
-خانم درست صحبت کن
-والا حالا انگار دروغ میگم برو با آقای ایرانیان کار کن
-خب برای پایان نامه از من کمک میخواییین
-بعـــــــــــــــــــله دیگه آی کیوت زیر صفره ها
-باید فکر کنم
-از خداتم باشه من با توکار کنم انگار دختره بایدد فکر کنم باید تا فردا همین موقع جوابمو بدی فهمیدی ؟عایا؟
-باشه
اومدم بیرون و درو بستم مرتیکه فک کردی کی هستی تو یه تار موی گندیده منم نمیشی حرکت کردم سمت ماشین گوشیم ویبره رفت حتما یلدا بود گرفتم دم گوشم
-بناللللللللل اعصابم خط خطیه ها
-ایول تونستم اعصابتو خراب کنم زنگ زدم بگم باشه ولی یه شرط داره ها
-ای تو روحت از الان شروع کردی
-ساکت
-حالا شرطتو بگو ببینم
-باید یه مدت نقش زنمو بازی کنی
-چی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
-چیه گوشم پاره شد تصمیم با خودته تا ده میشمرم1
پایانامه
رادین
بدبختی
-5/9و10
-رادین
-نشنیدم
-مگه کری گفتم رادین قبول شرطت
آخرین ویرایش: