سرعتم رو بيشتر كردم تا زودتر بهش برسم. طفلي حسابي سرما خورده بود.
سارا دختر سادهاي بود که به تازگي باهاش آشنا شده بودم و روزام رو باهاش ميگذروندم.
خيليوقته از ترلان خبري نيست. يا من نميبينمش يا كد درسامون با هم فرق ميكنه؛ چون اين ترم به هيچ عنوان نديدمش.
ماشين رو جلوي سارا نگه داشتم. چقدر امروز ناز شده بود. بهسمت ماشين اومد و سوار شد.
- سلام.
شرمنده گفتم:
- شرمنده سارايي، حواسم پرت شده بود.
آفتابگير جلوش رو پایین داد و مقنعهش رو مرتب كرد و گفت:
- والله اگه منم عاشق يه پسري مثل آترين بودم، هوش و حواس نداشتم.
لبخند غمگيني زدم.
هول گفت:
- ناراحت شدي؟
با بعض گفتم:
- نه، عادت دارم تعريفش رو از زبون بقيه بشنوم؛ تعريف كسي كه فقط دوسال داشتمش و پنجساله كه بهخاطرش در عذابم.
با ناراحتي گفت:
- نفس!
نفس عميقي كشيدم و گفتم:
- چقدر امروزخوشگل شدي! كرم خيلي بهت مياد.
لبخند زد و چشماش بسته شد. دختر بامزهاي بود؛ پوست سبزه، كمي تپل و با قدي متوسط.
- چه خبر از شاديار؟
- خبري ندارم جز پيامهاي عذرخواهيش.
با ذوق دستاش رو به هم كوبيد.
- واي چقدر دوست دارم بخونم!
لبخند زدم و گفتم:
- گوشيم تو كيفمه، پسش هم ششتا صفره.
سارا دختر سادهاي بود که به تازگي باهاش آشنا شده بودم و روزام رو باهاش ميگذروندم.
خيليوقته از ترلان خبري نيست. يا من نميبينمش يا كد درسامون با هم فرق ميكنه؛ چون اين ترم به هيچ عنوان نديدمش.
ماشين رو جلوي سارا نگه داشتم. چقدر امروز ناز شده بود. بهسمت ماشين اومد و سوار شد.
- سلام.
شرمنده گفتم:
- شرمنده سارايي، حواسم پرت شده بود.
آفتابگير جلوش رو پایین داد و مقنعهش رو مرتب كرد و گفت:
- والله اگه منم عاشق يه پسري مثل آترين بودم، هوش و حواس نداشتم.
لبخند غمگيني زدم.
هول گفت:
- ناراحت شدي؟
با بعض گفتم:
- نه، عادت دارم تعريفش رو از زبون بقيه بشنوم؛ تعريف كسي كه فقط دوسال داشتمش و پنجساله كه بهخاطرش در عذابم.
با ناراحتي گفت:
- نفس!
نفس عميقي كشيدم و گفتم:
- چقدر امروزخوشگل شدي! كرم خيلي بهت مياد.
لبخند زد و چشماش بسته شد. دختر بامزهاي بود؛ پوست سبزه، كمي تپل و با قدي متوسط.
- چه خبر از شاديار؟
- خبري ندارم جز پيامهاي عذرخواهيش.
با ذوق دستاش رو به هم كوبيد.
- واي چقدر دوست دارم بخونم!
لبخند زدم و گفتم:
- گوشيم تو كيفمه، پسش هم ششتا صفره.
آخرین ویرایش توسط مدیر: