:aiwan_lipght_blum:پست هشتادوچهار:aiwan_lipght_blum:
بهادر:چند روزی بود که اترین حالش اصلا خوب نبود نمی دونم چش شده..اول فکرکردم با ستاره دعواش شده ولی وقتی باستاره حرف زدم مطمئن شدم قضیه چیزه دیگه ای
ازاون طرف چندروزی بود که ازباران خبری نبود هرچی هم که به گوشیش زنگ میزدم جواب نمیداد یاخاموش بود مخصوصا امروز که کلا گوشیش خاموش بود...هرچی هم که زنگ میزدم خونه ای توی نیویورک جواب نمیداد بدجور نگرانش شده بودم...تاحالا سابغه نداشته چند روز ازش بی خبرباشم...امروز به وکیلم که توی نیویورک بود سپردم بره ببینه چه خبره..میترسیدم خدای نکرده دست دیوید عوضی بهش برسه البته امکان نداشت چون دیوید انقدر خر نبودواقعا نمی دونستم ببینم اترین توی خودشه...پاشدم رفت توی اتاقش بدون درزدن..چون بنظرم درزدن نیازی نبود...وقتی رفتم توی اتاقش روی تختش درازکشیده بود:
بهادر:چی شده این چند روزه گرفته ای؟
چون توقع حضورم رو نداشت پرید ازجاش
اترین:کی امدین خان داداش؟
بهادر:الان!جواب منو بده
اترین:چیزی نشده...
بهادر:توگفتی منم باورکردم...
اترین:خان داداش..اخه.
بهادر:چیه؟چرا رنگت پریده؟
اترین:رنگ..رنگ من؟نه
بهادر:میخوای ایینه بدم خودتو ببینی؟!
اترین:نه شمامیگی حتما پریده
بهادر:قبلا انقدر راحت قبول نمیکردی
اترین:باورکن چیزی نشده
بهادر:بنظرت من شاخ دارم اون ازنوع مخملیش؟
اترین:هـــــــــــــــــییییییییی نگو خان داداش دورازجون
بهادر:بسه
اترین:چشم
بهادر:یعنی اترین بخدا یه فص میزنتم مثل ادم حرف بزن..تاخودم نفهمیدم
واقعا دلیل اینکه صدمتر ازجاش پرید رو متوجه نشدم
اترین:چی....چی رو بفهمی؟
بهادر:این استرس واضطراب تورو
اترین:من؟منو استرس؟
بهادر:نه واقعا دلت کتک میخواد
اترین:هرچی شمابگی
بهادر:اتـــــــــــــــرین(داد)
اترین:ج...جانم؟
بهادر:فقط..فقط حیف الان کاردارم وگرنه ادمت میکردم که منو دورنزنی
اترین:کی؟من؟من غلط بکنم خان داداش...کی شمارو دور زده؟اضلا کی جرات میکنه
بهادر:فقط شانس بیار اینی که میگی درست باشه
اترین:خان داداش دمت گرم دیگه
بهادر:ببینم ازباران خبر داری؟چندروز معلوم نیست کجاست؟!
اترین:نگران نباش خان داداش پیداش میشه....خوبم پیداش میشه
فقط شانس اورد اون لحظه بهبود امد وگرنه معلوم نبود زندش میذاشتم یانه
بهبود:بابا اقای کینگ امدن
کینگ وکیلم بود
اترین:برای چی کینگ؟
بهادر:خبرمیخواستم درمورد باران
اترین:چـــــــــــِییییییییییییی؟خان داداش بخدا خودم بهت میگم فقط این کینگ رد کن بره
بهادر:چی میگی اترین؟
اترین:خان داداش باید امروز برگردیم ایران...من قول میدم بهت بگم اصلا هرچی باشه پای خودم فقط...
کینگ:درست میگن اترین خان..
بهادر:منظورتون چیه؟د یکیتون حرف بزنه
اترین:میگم..فقط برگردیم ایران
بهادر:توفعلا ساکت..میشنوم اقای کینگ
کینگ:فکرمیکنم شما الیناشارلوت رو بشناسین؟
بهادر:این چه ربطی به باران من داره؟
اترین:ربطش همینه که من چندروزی بهم ریختم
بهادر:د یکی تون مثل ادم حرف زنه(عربده)
کینگ:باران خانوم کیانفر....
اترین:همون...ال...الیناس
دیگه هیچی نمیشنیدم...نمی تونستم باورکنم...امکان نداره امیرسام بخواد منو دوربزنه
بهادر:همین الان میریم ایران(عربده)
برای باران دعاکنید دخترخوبی بود:aiwan_lipght_blum: