نام رمان: سلحشور(ارتش عقاب) - جلد سوم
نام کاربری نویسنده: *نونا بانو* کاربرانجمن نگاه دانلود
ویراستار:
تاریخ شروع تایپ جلد سوم: 1395/6/17
ژانر: تخیلی
سطح رمان: حرفهای
طراح جلد: فاطمه
سخن نویسنده:
سپاس فراوان از همهی دوستانی که دو جلد قبل من رو همراهی کردن و قوت قلب من وانگیزهی نوشتنم بودند. از همهاتون ممنونم.
خب!... به رسم دو جلد قبل یه سری نکات رو میگم، بعد بریم سر خلاصه.
*این رمان یه رمان تخیلیه و قصد هیچ گونه توهینی به دین و فرهنگ ما یا غیره نداره.
*این رمان در سه جلد داره دنبال میشه، در قالب سه گانهی سلحشور.
* رمان فصل بندی داره و متناسب با حوادث فصلبندی شده.
*نکتهی مهم*
این رمان تحت عنوان رمانهای سلحشور و با نام مستعار نویسنده *نونا بانو*( نونا جون سابق) منتشر میشه. فعلا مشخص نیست که این سه گانه چاپ خواهد شد یا نه؛ ولی در هر صورت متعلق به این جانب میباشد و در صورت کپیبرداری پیگیری قانونی میشه. انتشار این رمان در فضای مجازی تنها در سایت نگاه دانلود مجازه و در غیر این صورت شرعا حرام است (چون نویسنده راضی نیست.)
در جلد اول خواندید:
امیلی، دختری گوشهگیر و منزوی شده از مرگ والدینش؛ بنجامین و سارا، به همراه خواهر کوچکترش کاترین، به خانهی والدین مادرش منتقل میشود. با شروع سال آخر دبیرستان و در گیرودار حوادث تلخ گذشته، با افراد جدید آشنا میشود که پای او را به راه جدیدی باز میکنند؛ راهی ناشناخته و شاید مرگآور، همراه با رازهایی پنهان...رازهایی که امیلی را از حقیقت ماجرای مرگ والدینش آگاه میسازد و ....
در جلد دوم پشت سر گذاشتیم:
با مرگ کاترین و والدین بنجامین، امیلی دچار شوک روحی میشود. چندی نمیگذرد که عوامل تحت امر داریان، روح او را تسخیر میکنند. حوادث باعث میشوند تا امیلی، راه انتقام را در پیش گیرد که....
خلاصهی جلد سه:
زمستان در وریردین رو به پایان است. با تبدیل امیلی، او با کمک دوستانش؛ پیتر و چهار عضو ویژه، ماجرای زنده بودن خود را مخفی میکند و رهسپار دنیای غبار میشوند؛ بلکه بتوانند شاهزاده و شاهدخت گمشده را پیدا کنند و بازگردند. در این میان، داریان از ماجرای زنده بودن او با خبر میشود و ....
نام کاربری نویسنده: *نونا بانو* کاربرانجمن نگاه دانلود
ویراستار:
تاریخ شروع تایپ جلد سوم: 1395/6/17
ژانر: تخیلی
سطح رمان: حرفهای
طراح جلد: فاطمه
سخن نویسنده:
سپاس فراوان از همهی دوستانی که دو جلد قبل من رو همراهی کردن و قوت قلب من وانگیزهی نوشتنم بودند. از همهاتون ممنونم.
خب!... به رسم دو جلد قبل یه سری نکات رو میگم، بعد بریم سر خلاصه.
*این رمان یه رمان تخیلیه و قصد هیچ گونه توهینی به دین و فرهنگ ما یا غیره نداره.
*این رمان در سه جلد داره دنبال میشه، در قالب سه گانهی سلحشور.
* رمان فصل بندی داره و متناسب با حوادث فصلبندی شده.
*نکتهی مهم*
این رمان تحت عنوان رمانهای سلحشور و با نام مستعار نویسنده *نونا بانو*( نونا جون سابق) منتشر میشه. فعلا مشخص نیست که این سه گانه چاپ خواهد شد یا نه؛ ولی در هر صورت متعلق به این جانب میباشد و در صورت کپیبرداری پیگیری قانونی میشه. انتشار این رمان در فضای مجازی تنها در سایت نگاه دانلود مجازه و در غیر این صورت شرعا حرام است (چون نویسنده راضی نیست.)
در جلد اول خواندید:
امیلی، دختری گوشهگیر و منزوی شده از مرگ والدینش؛ بنجامین و سارا، به همراه خواهر کوچکترش کاترین، به خانهی والدین مادرش منتقل میشود. با شروع سال آخر دبیرستان و در گیرودار حوادث تلخ گذشته، با افراد جدید آشنا میشود که پای او را به راه جدیدی باز میکنند؛ راهی ناشناخته و شاید مرگآور، همراه با رازهایی پنهان...رازهایی که امیلی را از حقیقت ماجرای مرگ والدینش آگاه میسازد و ....
در جلد دوم پشت سر گذاشتیم:
با مرگ کاترین و والدین بنجامین، امیلی دچار شوک روحی میشود. چندی نمیگذرد که عوامل تحت امر داریان، روح او را تسخیر میکنند. حوادث باعث میشوند تا امیلی، راه انتقام را در پیش گیرد که....
خلاصهی جلد سه:
زمستان در وریردین رو به پایان است. با تبدیل امیلی، او با کمک دوستانش؛ پیتر و چهار عضو ویژه، ماجرای زنده بودن خود را مخفی میکند و رهسپار دنیای غبار میشوند؛ بلکه بتوانند شاهزاده و شاهدخت گمشده را پیدا کنند و بازگردند. در این میان، داریان از ماجرای زنده بودن او با خبر میشود و ....
باید طاقت بیاریم ماریان...
اونها چرا باید کاری بکنن که دسترسی به هدفشون براشون سختتر بشه؟
اینکه تو با والدینت بودی... اینکه کشته شدن والدینت رو به چشم دیدی...
همه رو فراموش کن، از ذهنت پاک کن امیلی...
جاناتان، داریان موضوع رو فهمیده!
ما گیر افتادیم؛ ولی من نمیذارم اون زندگیمون رو نابود کنه...
تو خیلی جسوری امیلی، ولی بدون این جسارت برای من، داریان شاه، هیچ معنایی نداره!
تو ذهنت بمونه داریان، من انتقام خون خانوادهام و مردمم رو ازت میگیرم... منتظرم باش...
نه امیلی، این کار رو نکن...
همهاشون رو گردن بزنین!
خواهید خواند در:
سلحشور- فصل آخر
" ارتش عقاب "
اونها چرا باید کاری بکنن که دسترسی به هدفشون براشون سختتر بشه؟
اینکه تو با والدینت بودی... اینکه کشته شدن والدینت رو به چشم دیدی...
همه رو فراموش کن، از ذهنت پاک کن امیلی...
جاناتان، داریان موضوع رو فهمیده!
ما گیر افتادیم؛ ولی من نمیذارم اون زندگیمون رو نابود کنه...
تو خیلی جسوری امیلی، ولی بدون این جسارت برای من، داریان شاه، هیچ معنایی نداره!
تو ذهنت بمونه داریان، من انتقام خون خانوادهام و مردمم رو ازت میگیرم... منتظرم باش...
نه امیلی، این کار رو نکن...
همهاشون رو گردن بزنین!
خواهید خواند در:
سلحشور- فصل آخر
" ارتش عقاب "
پیوست ها
آخرین ویرایش توسط مدیر: