امیلی چند ثانیه در جایش ایستاد و در نهایت، با تکان خوردن سوئیفت در دستش، به خود آمد. او را در نزدیکترین و بزرگترین مخفیگاه لباسش قرار داد و به یاد آورد که به دنبال ماریان میگشت.
نگاهش بین جمعیت چرخید و در نهایت، منصرف از یافتن او، خود را به فلوریا رساند که مشغول کمک کردن به پیرزنی آسیب دیده بود.
- فلوریا...
فلوریا چهرهی عرق کرده و خون آلودش را بلند کرد. امیلی مقابلش ایستاد، نفس نفسی زد و گفت:
- دیانا رو پیدا کن و با تمامی افرادی که قراره اینجا بمونن، به سمت اون تونل برین.
و با دست، تونل باز شده را نشانش داد. فلوریا از بین همهمهی افراد، داد زد:
- اون تونل به کجا میرسه؟
- به واناهایم، جیکوب گفت که افراد رو به اونجا منتقل کنید، ونیرها منتظر ما هستن.
- ولی من باید به یکی از نقاط دفاعی برم.
- پس دیانا و بقیهی افراد رو به ملکهها بسپار.
نگاه ناامیدش دوباره بین افراد چرخید و گفت:
- من باید حرکت کنم، اگه ماریان یا جاناتان رو دیدی، بهشون خبر بده.
سپس بین امواج آبی و در مقابل چشمان فلوریا ناپدید شد.
1. واناهایم: دیگر بخش ایگدراسیل پس از الفهایم و سرزمین ونیرها.
2. ونیرها: خدایان باروری و زراعت که در واناهایم میزیستند. (اسکاندیناوی)
3. اِلف: موجودات ریز اندام یا در برخی دیگر اقوام، موجودات بلند قد و زیبا که در غارها و جنگلها و کنار چشمهها میزیستند. (اسکاندیناوی)
4. اِلفهایم: دومین بخش از جهان ایگدراسل در کیهان شناسی زنوس و سرزمین اِلفها.
نگاهش بر دود و آتش چرخید، لحظهای ایستاد. اغلب خانههای انتهای دهکده ویران شده و برج ساعت، تا نیمه خراب شده بود. آخرین تابشهای خورشید بر محیط جنگ زده میتابید و دود اجساد سوختهی تارتارینها، از گنبد جادویی دفاعی بالاتر میرفت و خارج میشد. محیط بازپس گرفته شده از دست داریان در طی ساعاتی که زندانیان از زندان گریخته بودند، وسعت یافته بود و از اواسط دهکده تا چند کیلومتر آن طرفتر امتداد داشت.
نگاه از اجزای بیرون ریختهی ساعت گرفت و به سمت چادر خاکستری رنگ رفت.
نگاه از میز گرد چوبی گرفت و به تک تک افراد نگریست؛ نیک، جیکوب، جیمز، آیدن، دیوید، الیوت، شارون، برنارد که نیم ساعت پیش پس از مداوای پایش به جمعشان اضافه شده بود و هلگا... در لباسهای رزم فرماندهان و تاجداران وریردین.
به جمع آنها اضافه شد و در کنار هلگا ایستاد.
جیمز دستش را بر نقشهای که امیلی سعی در تجزیه و تحلیل آن داشت، کشید و گفت:
- ما تقریبا تا نزدیکی لومیرا پیش رفتیم و همهی مناطق خالی از زن و بچهست.
دیوید به نقاط اطراف محیط بسته و کشیده شده اشاره کرد و گفت:
- درسته که از هر جهت تحت محاصرهی تارتارینها هستیم؛ ولی نیروها دارن آماده میشن برای حملهی بعدی.
امیلی: حفاظت جادویی تا چه قدر دوام داره؟
جیکوب: فقط برای مدت محدود... فکر نکنم در برابر ترفندهای داریان دووم بیاره.
آیدن: اینکه داریان تارتارینهای کمی رو در دهکده و کاخ داره، میتونه کمک ما باشه؛ ولی با این حال تا زمانی که دیگر متحدان به ما نپیوستن، نمیتونیم خطر کنیم و وارد کاخ بشیم. حتی اگه داریان به تنهایی مقابل ما باشه، ما نمیدونیم که چی در مشتش مخفی کرده و یا اینکه چه ضد حملهای رو در نظر گرفته.
جیکوب: حتی اگه کاخ رو هم پس بگیریم، فرار برای داریان مثل آب خوردنه. درثانی، فتح کاخ مرمر چیزی رو حل نمیکنه. هنوز قسمتهای زیادی تحت تصرف داریانه و قدرت دیگر مناطق اصلا ضعیف نیست. نباید بیهوده به نقاط دیگه حمله کنیم، وگرنه داریان با یک حمله میتونه ما رو سرکوب کنه.
هلگا: حتی اگه تمامی نقاط رو دوباره پس بگیریم، هدف اصلی اینه که داریان کشته بشه.
همانطور که نگاه تنگ شدهاش جز به جز نقشهها را میکاوید، طوری که تنها امیلی بشنود، گفت:
- تا الفهایم شش شب و هفت روز راهه و ما وقت برای تلف کردن نداریم، بهتره عجله کنی امیلی.
نگاهش بین جمعیت چرخید و در نهایت، منصرف از یافتن او، خود را به فلوریا رساند که مشغول کمک کردن به پیرزنی آسیب دیده بود.
- فلوریا...
فلوریا چهرهی عرق کرده و خون آلودش را بلند کرد. امیلی مقابلش ایستاد، نفس نفسی زد و گفت:
- دیانا رو پیدا کن و با تمامی افرادی که قراره اینجا بمونن، به سمت اون تونل برین.
و با دست، تونل باز شده را نشانش داد. فلوریا از بین همهمهی افراد، داد زد:
- اون تونل به کجا میرسه؟
- به واناهایم، جیکوب گفت که افراد رو به اونجا منتقل کنید، ونیرها منتظر ما هستن.
- ولی من باید به یکی از نقاط دفاعی برم.
- پس دیانا و بقیهی افراد رو به ملکهها بسپار.
نگاه ناامیدش دوباره بین افراد چرخید و گفت:
- من باید حرکت کنم، اگه ماریان یا جاناتان رو دیدی، بهشون خبر بده.
سپس بین امواج آبی و در مقابل چشمان فلوریا ناپدید شد.
1. واناهایم: دیگر بخش ایگدراسیل پس از الفهایم و سرزمین ونیرها.
2. ونیرها: خدایان باروری و زراعت که در واناهایم میزیستند. (اسکاندیناوی)
3. اِلف: موجودات ریز اندام یا در برخی دیگر اقوام، موجودات بلند قد و زیبا که در غارها و جنگلها و کنار چشمهها میزیستند. (اسکاندیناوی)
4. اِلفهایم: دومین بخش از جهان ایگدراسل در کیهان شناسی زنوس و سرزمین اِلفها.
نگاهش بر دود و آتش چرخید، لحظهای ایستاد. اغلب خانههای انتهای دهکده ویران شده و برج ساعت، تا نیمه خراب شده بود. آخرین تابشهای خورشید بر محیط جنگ زده میتابید و دود اجساد سوختهی تارتارینها، از گنبد جادویی دفاعی بالاتر میرفت و خارج میشد. محیط بازپس گرفته شده از دست داریان در طی ساعاتی که زندانیان از زندان گریخته بودند، وسعت یافته بود و از اواسط دهکده تا چند کیلومتر آن طرفتر امتداد داشت.
نگاه از اجزای بیرون ریختهی ساعت گرفت و به سمت چادر خاکستری رنگ رفت.
نگاه از میز گرد چوبی گرفت و به تک تک افراد نگریست؛ نیک، جیکوب، جیمز، آیدن، دیوید، الیوت، شارون، برنارد که نیم ساعت پیش پس از مداوای پایش به جمعشان اضافه شده بود و هلگا... در لباسهای رزم فرماندهان و تاجداران وریردین.
به جمع آنها اضافه شد و در کنار هلگا ایستاد.
جیمز دستش را بر نقشهای که امیلی سعی در تجزیه و تحلیل آن داشت، کشید و گفت:
- ما تقریبا تا نزدیکی لومیرا پیش رفتیم و همهی مناطق خالی از زن و بچهست.
دیوید به نقاط اطراف محیط بسته و کشیده شده اشاره کرد و گفت:
- درسته که از هر جهت تحت محاصرهی تارتارینها هستیم؛ ولی نیروها دارن آماده میشن برای حملهی بعدی.
امیلی: حفاظت جادویی تا چه قدر دوام داره؟
جیکوب: فقط برای مدت محدود... فکر نکنم در برابر ترفندهای داریان دووم بیاره.
آیدن: اینکه داریان تارتارینهای کمی رو در دهکده و کاخ داره، میتونه کمک ما باشه؛ ولی با این حال تا زمانی که دیگر متحدان به ما نپیوستن، نمیتونیم خطر کنیم و وارد کاخ بشیم. حتی اگه داریان به تنهایی مقابل ما باشه، ما نمیدونیم که چی در مشتش مخفی کرده و یا اینکه چه ضد حملهای رو در نظر گرفته.
جیکوب: حتی اگه کاخ رو هم پس بگیریم، فرار برای داریان مثل آب خوردنه. درثانی، فتح کاخ مرمر چیزی رو حل نمیکنه. هنوز قسمتهای زیادی تحت تصرف داریانه و قدرت دیگر مناطق اصلا ضعیف نیست. نباید بیهوده به نقاط دیگه حمله کنیم، وگرنه داریان با یک حمله میتونه ما رو سرکوب کنه.
هلگا: حتی اگه تمامی نقاط رو دوباره پس بگیریم، هدف اصلی اینه که داریان کشته بشه.
همانطور که نگاه تنگ شدهاش جز به جز نقشهها را میکاوید، طوری که تنها امیلی بشنود، گفت:
- تا الفهایم شش شب و هفت روز راهه و ما وقت برای تلف کردن نداریم، بهتره عجله کنی امیلی.
آخرین ویرایش توسط مدیر: